یک کاراگاه جنایی تحقیقاتی درباره یک پرونده مرموز را آغاز می کند. پرونده ای که مربوط به یک تک تیرانداز نظامی تعلیم دیده می باشد که به پنج قربانی شلیک کرده است…

همان گونه که مجسمه ها از ساعت 12 شب تا صبح زنده می شوند، لري ديلي ( بن استيلر ) نیز به شغل همیشگی خود ادامه می دهد و توانسته است که با موجودات آنجا بسیار صمیمی شود. ولی فرعون توسط یک جادوگر زنده می شود و اکنون قصد دارد که با کمک خدایان مصری اش و همچنین موجوداتی دیگر از جمله یک اژدها زمین و همچنین موزه را نابود کند ولی …

لری که بعد از مدت ها به شهر برمی گردد, متوجه می شود که موزه قبلی تعطیل شده و همه اشیا قیمتی آن به موزه جدیدی در واشینگتن منتقل شده است.

داستان کمدی سیاه «خیاط » در یک شهر تخیلی در استرالیای دهه ۵۰ می‌گذرد. در این فیلم کیت وینسلت نقش خیاطی را ایفا می‌کند که به زادگاهش باز می‌گردد تا از اشخاصی که گذشته تلخی را برای او ساخته بودند، انتقام بگیرد.

«لری دیلی» به عنوان نگهبان شب در موزه تاریخ طبیعی استخدام می‌شود اما در نخستین شب نگهبانی‌اش در می‌یابد که چه کار مشکلی دارد، شب که فرا می رسد ...

داستانی عاشقانه از ساکنان ایالات تگزاس و اتفاقاتی که پشت سر می گذارند.

یک محافظ امنیتی سعی دارد از فردی بی‌گناه که قرار است در یک محاکمه به عنوان شاهد حاضر شود و همچنین تحت تعقیب یک گروه خلافکار هم می‌باشد، مراقبت کند.

سوپر قهرمان لاابالی و الکلی لس آنجلس، «جان هنکاک» (اسمیت) اگرچه جان بسیاری را نجات می دهد، اما باعث خرابی های بسیاری نیز می شود. تا این که مردی به نام «ری امبری» (بیتمن) که هنکاک جانش را نجات داده تصمیم می گیرد که تغییری در ظاهر، رفتار و اصلا روابط عمومی سوپر قهرمان به وجود بیاورد…

در یک شهر بزرگ صنعتی و در آلونکی نیمه ویران، «چارلی باکت» کوچولو (هایمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگی گرم و صمیمانه ای دارد، تا این که بلیت ویژه ی طلایی پنهان در زرورق شکلات های «ویلی وانکا» (دپ) را پیدا می کند. او به این ترتیب همراه چهار برنده ی دیگر به گشتی خصوصی در داخل کارخانه ی عظیم «ویلی وانکا» دعوت شده است...

بروس (جیم کری) یک گزارشگر درجه ۲ در یک شبکه تلویزیونی است. او به اتفاق نامزد مهربانش گریس در یک آپارتمان کوچک زندگی می کند. زندگی او عیب و ایرادی ندارد اما او زندگی خود را متوسط ارزیابی کرده و از آن گله مند است. در یکی از روزها بدشانسی زیادی به سراغ او می آید و پس از اخراج از محل کار و تصادف با اتومبیلش، از اراذل و اوباش نیز کتک مفصلی می خورد. او شروع به شکایت از خدا می کند و خدا نیز در قالب یک مرد (مورگان فریمن) در برابر او ظاهر می شود و به او می گوید که قصد دارد برای مدت کوتاهی تمام قدرتهای بی انتهای خود را به بروس بدهد...