در کانتون ، می سی سی پی دو مرد سفید پوست به یک دختر کوچک سیاه پوست تجاوز می کنند و زمانی که دستگیر می شوند بخاطر بی عدالتی آزاد می شوند ولی پدر آن دختر خودش دست به کار می شود و...

«دون ویتو کورلئونه» یکی از رؤسای پرقدرت مافیاست که به خاطر کمک هایش به مهاجران ایتالیایی در نیویورک به «پدرخوانده» معروف است...

سال 1958. «مایکل کورلئونه» (پاچینو) درگیر سرو سامان بخشیدن به امپراتوری ای است که از پدرش، «دون ویتو» (براندو) به ارث برده است. داستان به طور موازی زندگی «مایکل کورلئونه» قبل از انقلاب کوبا و زندگی «ویتو کورلئونهٔ» جوان، مهاجرت او از سیسیل به آمریکا و چگونگی رسیدن او به قدرت را نشان می‌دهد و اینکه مایکل چگونه در دادگاه به دفاع از خود در مقابل اتهامات می پردازد…

در ۱۹۷۹ مایکل کورلئونه که در آستانه ۶۰ سالگی‌ست با احساس گناه ناشی از شیوه‌های بی رحمانه‌اش برای رسیدن به قدرت و به خصوص دادن دستور قتل فردو، برادرش، رو به روست....

در حالی که قحطی و گرسنگی به کره ی زمین چیره شده، گروهی از ستاره شناسان تصمیم میگیرند تا با استفاده از یک کرم‌چاله‌ ی فضایی که به تازگی کشف شده، محدودیت های سفر انسان به دور ترین نقاط فضا را از بین ببرند...

این فیلم داستان ران وودروف اهل تگزاس را به تصویر می کشد که در سال 1986 ، آزمایش HIV وی مثبت تشخیص داده شد و وی از آن پس برای بهبود وضعیت افراد مبتلا به HIV تلاشهای زیادی انجام داد و در این راه با مشقت های بسیاری مواجه شد...

داستان فیلم در مورد خدای مواد مخدر میکی پیرسون با بازی بازیگر برنده ی جایزه ی اسکار متیو مک‌کانِهِی است. او یک امپراتوری کوچک برای ماری جوانا در لندن ساخته است. این بدین دلیل است که از آنجا راحت تر می تواند توزیع مواد مخدرش را به سراسر آمریکا کنترل کند. با این حال او اکنون به نقطه ای از زندگی خود رسیده است که می خواهد زندگیش را وقف همسرش Rosalind (میشل داکری) کند تا بتواند یک زندگی قانونی در طبقه ی اشرافی انگلیس داشته باشد. اما در این راه مشکلات زیادی سر راه میکی است…

تروور رزنیک یک اپراتور ماشین تراش است که از بیماری بی‌خوابی رنج می برد و یک سال میشود که نخوابیده. با اتفاقات عجیب و غریبی که در خانه و محل کارش رخ میدهد، او کم کم به سلامت عقل خودش شک می کند. گفتگو با همکار بد قیافه‌اش که ظاهرا همه وجودش را انکار می کنند، و پیدا کردن یادداشت‌هایی معمایی روی یخچال خانه‌اش، باعث شده او به همه اطرافیانش بدگمان شود.

یک قاتل سریالی در شهر لندن شروع به کشتن زنان با یک کراوات میکند. پلیس به یک نفر مضنون میشود اما او قاتل نیست و …

«ماریون» برای بهبود زندگی مشترکش، چهل هزار دلار از پولهای کارفرمای خود را دزدیده و فرار می‌کند. او که از شهر نیز خارج شده، برای اقامت و ملاقات با نامزدش، در هتلی به نام «بیتس» ساکن می‌شود اما صاحب آن هتل، جوان عجیب و مرموزی است که «نورمن» نام دارد.

اوایل دهه ی 1980. «کریس گاردنر» به سرش می زند تا کاری را در بورس نیویورک امتحان کند که در آن جا فقط یکی در بین بیست نفر می تواند روی داشتن شغلی تمام وقت با دستمزدی خوب حساب کند. حتی وقتی همسرش به خاطر این انتخاب او را ترک می کند و اوضاع بدتر و بدتر می شود کریس به اتفاق پسرش دو دستی به رؤیایش می چسبد...

معلمی که به تنهایی زندگی می‌کند و در حال تلاش برای بدست آوردن حق حضانت فرزندش است؛ در حالی که در این راه به موفقیت نزدیک شده‌است و از طرفی عشق تازه‌ای یافته، ناگهان زندگی اش به طرز وحشتناکی با یک دروغ کوچک از هم می‌پاشد…

داستان فیلم بر روی خیاط کت و شلواری در کشور انگلستان با نقش‌آفرینی مارک رایلنس تمرکز دارد که پس از به وقوع پیوستن تراژدی شخصی، او به شهر شیکاگو آمریکا نقل‌مکان می‌کند و در آنجا شروع به دوختن کت و شلوارهایی بسیار زیبا برای کسانی که قادر به پرداخت هزینه‌شان هستند می‌کند که اکثر آن‌ها گانگسترهای شرور این شهر هستند…

میکی‌هالر وکیل مدافع جنایی است که در اتومیبل خود کارهای وکالت را برای افراد مختلف انجام میدهد.اما در آخرین پرونده اش که مربوط به دفاع از یک متهم به قتل است، متوجه می‌شود که این یک پرونده ی ساده نیست و بازی‌های خطرناکی در پشت پرده آن قرار دارد؛ بازی‌هایی که جان موکل و خودش را تهدید می‌کند…

یک فرد جوان که در کارناوال کار می کند، استعداد فوق العاده ای در گول زدن مردم با استفاده از زبان خود دارد. او با یک زن روان شناس رابطه برقرار کرده که حتی از خودش نیز خطرناک تر است.

داستان فیلم که براساس واقعیت می باشد درباره "کریس کایل" سرباز نیروی دریایی آمریکا است که توانست تبدیل به ماشین آدم کشی ارتش امریکا شده و رکورد بیشترین کشتن دشمنان در جنگ بعنوان یک تک‌تیرانداز آمریکایی را از آن خود کند...

داستان فینچ، آخرین انسانی را که روی زمین باقی مانده است، روایت می‌کند. او یک مخترع محسوب می‌شود که حالا با بیماری خود دست‌وپنجه نرم می‌کند. همان‌طور که فینچ باید با مرگ خود مواجه شود، او باید یک ربات برای مراقبت از سگ خود که تنها چیزی است که او واقعا در این دنیا دوست دارد، بسازد. فینچ باید ربات را آموزش دهد تا به اندازه کافی مانند یک انسان به‌نظر برسد تا بتواند از سگ او مراقبت کند. فینچ همچنین باید تلاش کند که سگ خود را متقاعد کند که این ربات را به‌عنوان سرپرست و دوست خود بپذیرد.

یک رئیس تحت فشار ، دستیار جوان خود را مجبور می کند تا برای حفظ وضعیت ویزا در ایالات متحده و جلوگیری از اخراج به کانادا ، با او ازدواج کند…