دربارهٔ چهار خواهر مارچ ـ مگ زیبا (ترینی آلوارادو)، جوی باهوش و بلندپرواز (وینونا رایدر)، بت مهربان (کلیر دینز) و ایمی رومانتیک (کیرستن دانست) می‌باشد. آن‌ها در کانکورد ماساچوست و در زمان جنگ آمریکا در خانه‌ای قدیمی زندگی می‌کنند. پدر آن‌ها به جنگ رفته‌است و این چهار خواهر مشکلاتی زیادی را تجربه می‌کنند ولی زیرنظر مادرشان (سوزان ساراندون)که زن بسیار عاقل و فهمیده‌ای است، این مشکلات را حل کرده و زندگی فقیرانه ولی شادی دارند. گاهی اوقات آن‌ها برای از یاد بردن مشکلاتشان، نمایش نامه‌هایی را که جو آن‌ها را نوشته اجرا می‌کنند و بیش تر در عالم کودکی خود به سر می‌برند…

«یوچین سایمنت» (اسپیسی)، آموزگار درس علوم اجتماعی، تکلیفی به بچه‌های کلاس خود می‌دهد و از آنان می‌خواهد فکر کنند چگونه می‌توانند دنیا را عوض کنند و سپس آن فکر را به اجرا درآورند. «ترور مکینی» (آزمنت)، نوجوانی از شاگردان کلاس که مادری الکلی (هانت) و پدری خشن (بون جووی) دارد، تصمیم می‌گیرد به آنان کمک کند...

قصه ی این فیلم درباره دختر 11 ساله افغانی به نام پروانه است که پس از اینکه پدرش نورالله دستگیر می شود برای اینکه بتواند کمک مادرش فاطمه و خواهرش سرویا کند مجبور می شود با ظاهری پسرانه در منطقه ای که تحت سلطه گروه تروریستی طالبان است مشغول به کار شود تا بتواند مخارج خانه را تامین کند. در این انیمیشن پروانه نماد شخصی است تمام آنچه را که دارد تا پای جان در اختیار می گذارد تا بتواند خانواده اش در کنار هم نگهدار. او در کنار نان آور بودن برای خانواده، دختری است که نیز سعی در آزادی پدر از اسارت دارد…

هنگامی که جسد سروان "الیزابت کمپبل" در یک پایگاه نظامی در جورجیا پیدا می‌شود، به دو محقق، افسران "پاول برنر" و "سارا سان هیل" دستور داده می‌شود تا معمای قتل وی را حل کنند...

کامیلا، یک مادر بیوه و خدمتکار مصطفی است که یک شاعر، نقاش و فعال سیاسی خارجی است که در حصر خانگی به سر می‌برد. دختر کامیلا، المیترا، پس از مرگ پدرش توانایی صحبت کردن را از دست داده است و تبدیل به دختر دردسرسازی شده است که از مغازه‌های محلی دزدی می‌کند. به مصطفی خبر می‌رسد که وی آزاد شده است ولی باید تا پایان روز خود کشور را ترک کند. سربازان مصطفی را تا بندر همراهی می‌کنند و در راه مصطفی با کامیلا، المیترا و مردم شهر که او را به عنوان یک قهرمان می‌پندارند صحبت می‌کند. او در مورد موضوعاتی همچون آزادی، ازدواج، فرزندداری و … صحبت می‌کند. هر موضوع توسط یکی از کارگردانان و به سبک خاص خود آنان پویانمایی شده است.

علی‌رغم تفاوت‌های فراوان، کیسی، خواننده و ترانه‌سرا و لوک، تفنگدار دریایی ، صرفاً برای منافع نظامی ازدواج می‌کنند.

در ایستگاه قطار، پسر بچه ای به نام ساموئل شاهد قتل یک مامور پلیس است. جان مامور رسیدگی به این پرونده به حقایقی دست پیدا می کند که زندگی خانواده اش به خطر می افتد.

آغاز جنگ جهانى اول. «چارلى» (بوگارت) با قایق فرسوده‏‌ى «افریکن کویین» مایحتاج مردم را در چند دهکده‌ى آفریقاى جنوبى به دست‏شان مى‌رساند. او در یکى از توقف‌‏هایش با پیردخترى به نام «رز» (هپبرن)، خواهر کشیش «ساموئل» (مورلى) آشنا مى‏‌شود. پس از چندى تصمیم می‌گیرد او را از منطقه خارج کند...

زن جوان سیاهپوستی پس از مرگ مادرخوانده‌اش به جستجوی مادر واقعی‌اش می‌پردازد و او را در قالب «بلتین» زنی سفید پوست و غمگین می‌یابد. مادرش ابتدا به هراس می‌افتد، ولی دختر تازه یافته‌اش به زندگی تلخ و یکنواخت او رنگ تازه و خوشحال‌کننده‌ای می‌دهد ...

یکی از شخصیتهای داستان یک رمان نویس ناگهان جلوی چشمان نویسنده به صورت یک انسان واقعی در می آید و درست مطابق آن چه نویسنده نوشته رفتار می کند…