یک دختر ماجراجو دنیایی متفاوت را میابد که یک نسخه ایده آل و عجیب از خانه خسته کننده او است، اما رازهایی شیطانی در آن نهفته است.

“خانم توییدی” یک مرغ داری را می گرداند که اکثر ساکنانش به زندگی کوتاه و یک نواخت شان، یعنی تخم گذاشتن و سرانجام به غذای اصلی روز یکشنبه ی آدم ها تبدیل شدن، تن داده اند. اما “جینجر” به دنبال زندگی بهتری است و مدت هاست به دنبال راهی برای فرار می‌گردد…

داستان فیلم در سال 1930 میلادی و در شهر لندن روایت می شود؛ سه دختر یتیم که به شدت فقیر و در تنگ دستی زندگی می کردند، توسط یک مکتشف غیر عادی به نام عمو متیو و خواهرزاده اش سیلویا به سرپرستی گرفته می شود …

گرو که به همراه سه دخترش (که در سری اول به فرزندی گرفت)، زندگی جدیدی را با لوسی (که در سری دوم با او آشنا شد) آغاز کرده، قصد دارد تا تمام شرارت های پیشین خود را کنار بگذارد و به زندگی اش بطور عادی ادامه دهد. همه چیز به خوبی پیش می رود تا اینکه سر و کله برادر دوقلواش درو که بسیار دلرباتر، خوش قیافه تر و موفق تر از گرو است پیدا میشود و این دو برادر با هم همراه میشوند تا آخرین شرارتشان را انجام بدهند…

در قسمت دوم از انیمیشن « من نفرت انگیز » ، گرو که دیگر مانند گذشته خبیث نیست، تصمیم می گیرد گروهی بسازد و یک جنایتکار تازه به دوران رسیده که آرامش را از همه سلب کرده را ادب کند…

یک دزد حرفه‌ای برای عملی شدن طرح بزرگش از سه دختر بچه یتیم، بعنوان طعمه استفاده می کند. اما بعد از مدتی می فهمد که عمیقا به آن‌ها وابسته شده و آن‌ها باعث تحول زندگی‌اش شده‌اند.

فیلم در مورد ماموران مخفی گریگوری و اینگرید است که عاشق هم شده و تصمیم می‌گیرند با یکدیگر ازدواج کنند. چندین سال بعد زمانی که آن‌ها به طرز اسرارآمیزی ناپدید می‌شوند، تنها کسانی که می‌توانند آن‌ها را نجات دهند فرزندان خودشان هستند و…

ترانه سرای ناموفقی به نام دیوید سویل ، طی حوادثی عجیب و پس از آشنایی با سه سنجاب آوازخوان: به نام های آلوین ، سایمن و تیودور به موفقیت زیادی می رسد و ماجراهای تازه و جالبی برایش پیش می آید…

هلن گریس که به تازگی از شوهرش جدا شده، به همراه پسران دوقلویش جرد و سایمون و دختر بزرگش مالوری به خانه ای قدیمی در املاک اسپایدرویک- متعلق به عمه لوسیندا- اثاث کشی می کنند. در شب اول اقامت شان در خانه جدید، مالوری پشت دیواری کاذب یک آسانسور کوچک و یک کلید عجیب پیدا می کند. جرد با استفاده از آسانسور و کلی به اتاقی مخفی راه پیدا می کند که متعلق به صاحب قدیمی خانه آرتور اسپایدرویک است…

در فیلم نگهبان باغ وحش «گریفین کیز» مامور نگهداری از حیوانات در یک باغ وحش می‌باشد. او به خاطر رفتار مناسبی که با حیوانات دارد، به شدت مورد علاقه این موجودات زبان بسته است. اما مدتی است که «گریفین» حال و حوصله چندانی ندارد زیرا باید بین کار و عشق زندگی‌اش یکی را انتخاب کند. حیوانات باغ وحش که از این جریان اطلاع پیدا کرده اند، تصمیم می‌گیرند سکوتشان را بشکنند و «گریفین» را در رسیدن به عشق‌اش کمک کنند و…