فیلم داستان آقای اسکار(دنیس لاوان) را دنبال می کند مردی که ده زندگی مختلف دارد .صبح ها او تاجری موفق است.سپس زن پوش می شود ودر خیابان های پاریس گدایی می کند و و دوربینی هم در کار نیست که اجراهایش را فیلم‌برداری کند...

اقتباسی مدرن از یکی از بزرگترین رمان های قرن بیستم.

سرگذشت یک کازینو در لاس وگاس، چند وچون اداره ی آن و پشت پرده ی رابطه های گردانندگانش، به ویژه رابطه ی «ایس» (دنیرو)، مدیر کاردان و موفق کازینو با دوست خشن و مهارناپذیرش، «نیکی» (پشی) و همسر ولنگار و غیرقابل اعتمادش، «جینجر» (استون).

طی یک سری مکالمه تلفنی بهم پیوسته، داستان مرموز گروهی از غریبه ها که زندگی آنها در آستانه فروپاشی است را به تصویر می کشد...

داستان یک سرباز جوان هلندی است که برای سرکوب تلاشهای استقلال طلبانه پس از جنگ جهانی دوم، به اندونزی، از مستعمرات هلند، اعزام شده و هنگامی که به گردان یک فرمانده سرسخت می رسد، بین وظیفه و وجدانش دچار سردرگمی می شود.

فیلم تصویری از رم امروز را به نمایش گذاشته و داستان نویسنده ای سالخورده است که با تلخی دوران شورانگیز جوانی اش را بازسازی می کند...

داستان زن جوانی که به عنوان یکی از کارمندان شرکت اینترنتی بزرگ و قدرتمند، مشغول به کار است. او بزودی خودش را در وضعیتی خطرناک می بینید، مکانی که در آن آزادی و حریم خصوصی افراد هیچ اهمیتی ندارد.

یک روزنامه نگار بخش سیاسی که از دنیا بریده و دچار بحران روحی ست ، درگیر داستان زنی می شود که به دنبال پسرش می گردد .

«لری کراون» (تام هنکس) کارمند وظیفه شناسی است که از احترام زیادی در بین همکارانش برخوردار می باشد. اما در یک روز لری را در دفتر مدیریت می خواهند و در آنجا به او می گویند که علی رغم اینکه او یکی از بهترین کارمندان شرکت است، به دلیل فقدان مدرک دانشگاهی مجبور هستند تا او را بیرون کنند. او تصمیم می گیرد تا به دانشگاه برود تا بتواند از این طریق به مدارج بالاتر دست پیدا کند و شغل بهتری برای خود دست و پا کند. لری بعد از نام نویسی در دانشگاه به سر کلاس های درس می رود و در آنجا با استادی به نام «مرسدس» (جولیا رابرتز) آشنا می شود...

یک تاجر ورشکسته‌ی آمریکایی (تام هنکس) برای جبران ضرر و زیان هایش به عربستان سعودی سفر میکند تا ایده‌ی خود را به یک پادشاه ثروتمند بفروشد ...