سریال روایتگر داستان دیمن و آنا هلستروم است که دختر و پسر یک قاتل سریالی مرموز و قدرتمند هستند که در نهایت کارش به تیمارستان ختم شده است و حالا میخواهند با شیاطین و انسانهای شرور مبارزه کنند...

قلب ایتن توسط اژدها تسخیر شده و خانواده وی به قتل رسیده‌اند و حالا او به‌دنبال گرفتن انتقام آن‌ها است. اما با هر دیوی که می جنگد، بیشتر انسانیت خودش را از دست می دهد...

یک زن برای احترام به پدرش که تحت شرایط مرموزی هنگامی که دختر جوانی بود درگذشت یک ماموریت مخفیانه را در پیش گرفت.

یک جفت از افراد خانواده سلطنتی نوجوان و محافظ آن‌ها از سیاره خانگی خود فرار می‌کنند و سعی می‌کنند تا بر روی زمین پنهان شوند .

داستان در پانصد سال آینده رخ می‌دهد، جایی که یک گروه سرکش در یک سفینه‌ی کوچک در سرتاسر کهکشان سفر می‌کنند تا از مقامات فرار کنند و زنده بمانند.

سومین قسمت از سه گانه سریال های "داستان‌های آرکادیا" از دریم‌ورکس.

هفت ساحر و روح‌های قهرمانشان با هم مبارزه می‌کنند تا برنده به جامی سحرآمیز برسد که هر آرزویی را می‌تواند برآورده کند.

داستان یک پسر دبیرستانی ۱۷ ساله به‌نام جاش ویلر را دنبال می‌کند که در شهر آخرالزمانی گلندیل در ایالت کالیفرنیا به‌دنبال یافتن دوست گمشده‌اش است. جاش در تلاش برای زنده ماندن در میان گروهی از جنایتکاران دیوانه و موجوداتی زامبی مانند که Ghoulies نام دارند و هر چیز دیگری که برای او تهدید محسوب شود، به گروه دو نفره آنجلیکا و وسلی، قلدر سابق دبیرستانش می‌پیوندد. این گروه خرابکار اکنون به افرادی صلح جو تبدیل شده‌اند و حال قرار است به جاش در این ماجراجویی در این دنیای پر از زامبی کمک کند.

نیمو یک قهرمان نوجوان است که استعداد درونی و مرموزی در خود دارد و سرنوشت او این خواهد بود که به بانوی دریاچه‌ی قدرتمند و البته محزون تبدیل شود. او بعد از مرگ مادرش، به‌طور ناگهانی با فردی به‌نام آرتور برخورد می‌کند؛ یک مزدور جوان که در تلاش است تا مرلین را پیدا کند و یک شمشیر باستانی را به مقصد مورد نظرش برساند. نیمو در طی جریان ماجراجویی و سفرش، تبدیل به نماد شجاعت و شورش علیه پالادین‌های قرمز ترسناک و همچنین پادشاه آن‌ها یعنی اوتر پندراگون می‌شود.

داستانی ماجراجویانه و رازآلود که دوران تب طلای نیوزلند در سال 1860 را نقل میکند.