همه چیز از باران و توفان آغاز می‌شود. پدری برای پسرش داستانی اسطوره ای را نقل میکند؛ داستانی به غایت غریب که اما خیلی زود باورش می‌کنیم. در چند بخش زندگی شخصیت اصلی را شاهدیم: در اوایل قرن بیستم با یک کودک و مادربزرگ وحشی‌اش که در روستایی به نام تومباد (Tumbbad) در زنجیر نگهداری می‌شود روبرو هستیم، اما این مادربزرگ راز گنج و محل آن را می‌داند. این پسر به هنگام ترک آنجا با مادرش به او قول میدهد که هیچ گاه به تومباد بازنگردد، اما در اپیزود بعد او بازگشته و راز گنج را از مادربزرگش میپرسد و این آغاز ماجرای پر پیج و خمی است که این مرد را به هزارتوی وحشتناکی می‌کشاند؛ هزار توی حرص و آز.
دختری که شاهد قتل بهترین دوست دوران کودکی‌اش بدستان پلیس بوده است از طرف جامعه تحت فشار قرار می‌گیرد. اما او در این میان باید برای احقاق حق، صدایش را برای اجرای عدالت به گوش همه برساند…
بر اساس داستانی واقعی، فرانسیسک بویکس زندانی اسپانیایی در اردوگاه کار اجباری اتریش زندانی است و تلاش می کند تا مدارک جنایات وحشتناکی را که پشت دیوارهای اردوگاه اتفاق می افتد جمع اوری و ذخیره کند...
داستان فیلم درباره ی پسر بچه ای 12 ساله به نام «زین» است که در دهکده ماهیگیری کفرناحوم در خاورمیانه زندگی میکند، او از پدر و مادرش به دادگاه شکایت میکند. در دادگاه، قاضی میپرسد: چرا از پدر و مادرت شکایت کردی؟ زین پاسخ میدهد: چون من را به دنیا آوردند.
نامزد دریافت 1 بار برنده جایزه. 35 بار برنده جایزه و 51 بار نامزد دریافت جایزه.
در خلاصه داستان این فیلم بیوگرافی آمده است ، وکیلی کوشا و باتجربه به نام جودی وود به صورت قانونی می‌جنگد تا قانون را برای مهاجرانی که به دنبال پناهندگی در کشورش هستند تغییر دهد. اما در این بین او با مشکلات فراوانی روبه‌رو می‌شود که…
یک مترجم مستعد اما متزلزل، هنگامی که یک محکوم مرموز را مامور بازیابی ماشین به سرقت رفته‌اش به دست یک دزد اهل بمبئی میکند، دچار تجاربی دگرگون‌کننده می‌شود و…
دختر پسری مدرن و امروزی که قرار هست با هم ازدواج کنند ابتدا تصمیم میگیرند تا از نزدیک با اخلاقیات، نحوه زندگی و رفتار یکدگیر آشنا شوند همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه خانواده هر دو به ملاقات آنها می آیند و...
داستان این فیلم بر اساس رویدادهای واقعی می‌باشد و درباره‌ی امبرلی اسنایدر اسب‌سواری حرفه‌ای است که در سن نوزده سالگی در تصادفی سخت از کمر به پایین فلج می‌شود. امبرلی به کمک خانواده و فیزیوتراپی و عزم راسخ خود تلاش میکند تا دوباره به جایگاه واقعی خود در این حرفه برسد و…
داستان در جزیره ای جریان دارد که مملو از پرندگان شاد و سرخوش می باشد که با آرامش در کنار یکدیگر زندگی می کنند. اما زمانی که خوک های سبز مرموز به جزیره می آیند، سه پرنده به نام‌های: “قرمز”، “چاک” و “بمب” باید بفهمند خوک ها در آن جزیره به دنبال چه چیزی هستند…
