دختری 16 ساله از اردوگاه به خانه برمی گردد و می فهمد که مادرش همسر جدیدی دارد، همسر مادرش مردی با جذابیت، هوش و زیبایی غیرعادی است که به نظر می رسد اصلا انسان نیست...

پس از آن که مردی از چنگال شرور یک قاتل زنجیره ای فرار می کند مجبور می شود به نجات یک دختر بی گناه کمک کند...

داستان فیلم در مورد مردی بنام «مایک» است که دختر مورد علاقه اش را در نیو یورک رها کرده و به لس آنجلس آمده تا تبدیل به یک ستاره شود. اکنون شش ماه از زمانی که دوست دخترش او را رها کرده می گذرد و او حال خوشی ندارد. از این رو رفقای او تصمیم دارند او را دوباره به صحنه حرفه ای باز گردانند...

مکس و درو یک برنامه آنلاین دارند که در آن به صورت زنده مراسم جنگیری برگزار می شود. این برنامه در واقع یک کلاهبرداری است که محتوایی دروغین را به نمایش می گذارد اما یک بار یکی از بازیگران برنامه به طور مرموزی واقعا جن زده شده و کل اعضای برنامه را گروگان می گیرد.

شيکاگو، «کالوين جارت» (ساترلند)، همسرش، «بت» (تايلرمور) و پسر جوان شان (کانراد) «هاتن»)، سعي مي کنند تا پس از حادثه ي مرگ ناگهاني پسر بزرگ خانواده - « باک» (دوبلر) - و خودکشي ناموفق «کانراد» که خود را در مرگ او مقصر مي داند، دوباره ي زندگي عادي را از سر بگيرند.

سورن، جغدی جوان است که پس از شنیدن داستان‌هایی که پدرش از ماجراجویی و داستان‌های مختلف از نگهبانان مخصوص می‌گوید، تصمیم می‌گیرد تا به هر شکل ممکن یکی از نگهبانان ویژه‌ی گنجینه شود. او به محلی می‌رود که باید تمرین و مبارزه کند تا از بین تعداد زیادی از جغدها انتخاب شود. جزیره‌ای به نام گاهول که در آنجا که یک جغد بزرگ آن‌ها را برای مبارزه با ارتش یک حاکم ستمکار که در پی آن است که گنجینه‌ی ارزشمند را تصاحب کند فرا می خواند…

یک دختر یتیم که آرزوی تبدیل شدن به یک رقاصه باله را در سر دارد از روستایش به پاریس میرود. او که نه پولی دارد و نه چیزی برای از دست دادن، هویت شخصی را جعل کرده و وارد آموزشگاه رقص باله اپرا میشود و…

دو خواهر که از مردم محله شان رانده شده اند، بعد از اینکه یکی از آن ها توسط یک گرگینه گاز گرفته می شود، وارد سری اتفاقات غم انگیزی می شوند…

در اسرائیل الیشا از طلاق دادن زنش ویویان که بیش از سه سال است زن درخواست کرده، سر باز می‌زند. در یهودیت زن و شوهر باید هر دو رضایت (گت) بدهند تا طلاق مذهبی جاری شود. اما ویویان عزم بسیار برای مبارزه برای آزادیش از خود نشان می‌دهد…

لئونیدا ریوا یک کهنه سرباز جنگ تاریک و منزوی ، کاپیتان نیروهای ویژه ارتش است. زندگی و کار ، ریوا را از خانواده اش دور کرده است. پسر بزرگ او ، ماتیا ، هرگز او را نبخشیده در حالی که دخترش ، ترزا ، او را بدون قید و شرط دوست دارد. با این حال ، یک اتفاق غم انگیز لئونیدا را مجبور می کند به چیزی تبدیل شود که فکر می کرد مدتها در گذشته مدفونش بوده است...