آندره پسر جوانی ست که در یک محله صنعتی در اورو پرتو، برزیل،زندگی می کند و در یک کارخانه آلومینیومی قدیمی کار می کند. یک روز یک دست نوشته ای از یکی از کارگران کارخانه پیدا می کند که ...

جنیفر ویلیامز که به تازگی از آسیب روحی بهبودی یافته، در حالی به زندگی گذشته‌اش برمی‌گردد که چیزی از آن به خاطر نمی‌آورد و همچنان در خطر است و…

داستان در مورد مردی به نام نیک برنر است که گذشته تاریکی دارد اما اکنون که یک شغل شرافتمندانه و همسری دوست داشتنی دارد، گمان می کند که توانسته گذشته تاریکش را پشت سر بگذارد. اما دار و دسته قدیمی نیک، نه او را فراموش کرده اند و نه پولی را که دزدیده است. خدمه نیک به این نتیجه می رسند که با ارزش ترین دارایی نیک اکنون همسرش است و اگر او را از دست بدهد، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. به همین خاطر، همسر نیک را به قتل می رسانند. اکنون نیک باید تصمیم بگیرد که آیا همچنان در مسیر درست و صحیح گام بردارد یا اینکه از دشمنان خود انتقام بگیرد و آن ها را مجبور کند که تقاص این کار خود را بدهند…

ایوان یک دزد هنری بااستعداد و فهمیده است که می خواهد از این کار خارج شود. الیس یک بازیگر با گذشته ای نه چندان خوب است که کوهی از بدهی دارد. طولی نمی کشد که این دو غریبه با همدیگر برخورد می کنند و اتفاقات فیلم شکل می گیرد…

سه نگهدارنده‎ ی فانوس دریایی به نام‌های توماس، جیمز و دونالد که وظیفه ی اداره ی فانوس دریایی را دارند، به جزیره ی کوچک می‌روند. اما پس از مدتی آنها ناپدید می‌شوند و هرگز پیدا نمی‌شوند و…

داستان درباره ی مادری فداکار است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و اکنون می‎خواهد از افرادی که به او ضربه زده‎اند انتقام سختی بگیرد و…

یک سال از زمانی که خواهر بزرگتر اکو یعنی زوئی کشته شده ، می‌گذرد و او همچنان با خوب بودن فاصله‌ی زیادی دارد. اکو سخت تلاش کرده تا فردی قوی باشد در حالی که مادرش قرص‌های ضد افسردگی بسیاری مصرف می‌کند و پدرش خیلی زیاد کار می‌کند. اکنون در ابتدای سال تحصیلی جدید اکو یک هدیه‌ی عجیب که یک دفترچه خاطرات هست از دوست قدیمی زوئی دریافت می‌کند. اکو مردد است که آن را بخواند ، اما بعد از این که در زندگی مخفیانه‌ی زوئی گرفتار می‌شود ، نمی‌تواند آن را کنار بگذارد و…

یک زوج جوان بعد از خرید خانه‌ی زیبا و جدیدشان در پی آرامش هستند اما فردی که خانه را از او خریده‌اند تبدیل به کابوس آنها می‌شود...

من در یک روز عالی در مدرسه و یک کتاب پیدا کردم که یک دفتر خاطرات بود که همکلاسی من، ساکورا یاماچی، به صورت مخفی نوشته بود. در داخل آن نوشته شده که به علت بیماری پانکراس او روزهای اخر عمرش را میگذراند...

«باربارا کاوت» (دنچ) سال هاست که در یک مدرسه ی بریتانیایی تدریس می کند. «شبا هارت» (بلانشت) مورد توجه «باربارا» قرار می گیرد و این دو خیلی زود دوست می شوند. تا این که یک شب که «باربارا» تا دیروقت در مدرسه مانده شاهد صحنه ای می شود که نمی بایست می دید. حالا او چیزی را می داند که افشایش ممکن است زندگی خانوادگی «شبا» را به خطر اندازد....