فیلم داستان یک نویسنده مشهور را روایت می کند که با دوستان قدیمی اش به سفری می رود تا خوش بگذراند و دردهای قدیمیش را التیام بخشد. در این سفر خواهرزاده اش (با بازی لوکاس هج) نیز او را همراهی می کند.
گریس واترز بعد از پی بردن به رابطه ی نامشروع همسر سابقش با زنی دیگر، دلسرد و ناراحت می شود. او بعد از شروع یک رابطه ی عاشقانه ی جدید به آرامش می رسد اما طولی نمی کشد که راز های فراوان، این خوشی کوتاه مدت او را نیز نابود می کنند. اکنون گریس که زمانی یک زن آسیب پذیر بود به رفتار های خشونت آمیز روی آورده است.
داستان فیلم "من زن تو هستم" در در دهه‌ی 1970 اتفاق می افتد، و درباره زنی است با یک سارق ازدواج کرده و وقتی یکی از مأموریت‌ها به شکست منجر می‌شود، او و بچه‌اش چاره‌ای جز مخفی شدن ندارند. و با نزدیک‌تر شدن خطر باید از خود و فرزندش محافظت کند.
داستان Ray-Ray McElrathbey ، فوتبالیست تازه وارد دانشگاه کلمسون ، که به خاطر ناپایدار بودن زندگی در خانه شان، برادر کوچکتر خود را مخفیانه در دانشگاه بزرگ کرد...
یک پلیس بازنشسته به یکی از افراد محلی شک کرده است که احتمالا او با همسرش، که به تازگی فوت شده، رابطه ی نامشروع داشته است. این شک و تردید او و تلاشش برای یافتن حقیقت در نهایت باعث می شود خود و نزدیکانش در خطر قرار گیرند.
الهام گرفته شده از داستان های واقعی تبهکاران خیابانی نیوزیلند در طی سی سال، این فیلم دنی را در سه لحظه سرنوشت ساز زندگی اش، از وقتی که یک پسر معمولی بوده تا وقتی که به یک تبهکار خشن تبدیل می شود، دنبال می کند.
دو دختر در تخیلات خود دنیایی رویایی ساخته اند. والدین آن ها که گمان می کنند این رفتار آن ها بیمارگونه است، آن دو را از هم جدا می کنند، و پس از آن دختران انتقام می گیرند...
قانون صفر فضای فانتزی گونه‌ای در دنیای پر ترس و تکنولوژی دارد. دنیایی که در مرکز داستانش یک ریاضی دان نابغه، هکر و مهندس نرم افزار عجیب وجود دارد که مسائل مختلفی در مورد زندگی انسان را به چالش می‌کشد…
داستان فیلم در مورد مردی بنام «مایک» است که دختر مورد علاقه اش را در نیو یورک رها کرده و به لس آنجلس آمده تا تبدیل به یک ستاره شود. اکنون شش ماه از زمانی که دوست دخترش او را رها کرده می گذرد و او حال خوشی ندارد. از این رو رفقای او تصمیم دارند او را دوباره به صحنه حرفه ای باز گردانند...
شيکاگو، «کالوين جارت» (ساترلند)، همسرش، «بت» (تايلرمور) و پسر جوان شان (کانراد) «هاتن»)، سعي مي کنند تا پس از حادثه ي مرگ ناگهاني پسر بزرگ خانواده - « باک» (دوبلر) - و خودکشي ناموفق «کانراد» که خود را در مرگ او مقصر مي داند، دوباره ي زندگي عادي را از سر بگيرند.
