پس از تلاش نافرجام برای ترور «دوگل» در اوت سال 1962، گروه OAS با مشکلات قابل توجهی رو به رو می شود و بسیاری از رؤسای آن شناسایی می شوند. رئیس جدید گروه، «سرهنگ رودن» تصمیم می گیرد تا آدم کشی حرفه ای را که هیچ ارتباطی با گروه ندارد اجیر کند؛ مردی انگلیسی با اسم رمز «شغال»...
نامزد دریافت 1 بار برنده جایزه 1 بار برنده جایزه و 11 بار نامزد دریافت جایزه
کارن (آدری هپبرن) و مارتا (شرلی مک‌لین) دو دوست قدیمی هستند که یک مدرسه شبانه روزی دایر کرده‌اند؛ همه چیز خوب پیش می‌رود تا اینکه یکی از دختران شرور مدرسه تهمت بزرگی به کارن و مارتا می‌زند.
نامزد دریافت 5 بار برنده جایزه 1 بار برنده جایزه و 12 بار نامزد دریافت جایزه
داستان فیلم در مورد زندگی تارزان پسرکی کوچک که در دوران نوزادی در جنگل های آفریقا گم میشود و تا اینکه بوزینه‌ای به نام منگانی او را پیدا کرده و همانند بچه خود تارزان را بزرگ می کند.
برنده 1 بار برنده جایزه 11 بار برنده جایزه و 23 بار نامزد دریافت جایزه
فیلم بچه های جاسوس ۴: همه زمان در جهان در مورد زنی به نام ماریسا (با بازی جسیکا آلبا) است که همراه با همسرش ویلبر و فرزندان او یک زندگی عادی را سپری می‌کند. در این میان دوقلوهای ویلبر میانه چندان خوبی با ماریسا ندارند اما زمانی که آن‌ها متوجه می‌شوند او یک جاسوس بازنشسته است، همه چیز تغییر می‌کند. حال ماریسا از دوقلوها در ماجراجویی جدید خود کمک گرفته و…
داستان هونگو تاکشی که روزی بیدار میشود و متوجه میشود وارد بدن یک انسان نیمه ربات شده و تبدیل به نقاب‌زنِ سوار شده و باید با سازمان شیطانی شوکر بجنگد تا از بشریت محافظت کند.
یک سگ باهوش به نام آقای پیبادی که می‌تواند صحبت کند، به خاطر سگ بودنش تا حدودی در جامعه مطرود شده است و زندگی‌اش را وقف علم، ورزش و تکنولوژی می‌نماید. در همین راستا موفق به اختراع ماشینی می‌گردد که به او و پسرش شرمن اجازه می‌دهد در زمان سفر کنند و…
نامزد دریافت 1 BAFTA Children's Award 2 بار برنده جایزه و 16 بار نامزد دریافت جایزه
داستان این فیلم که در اواسط قرن هجدهم میلادی جریان دارد ، درباره‌ی فردی جوان و باکمالات از طبقه‌ی پایین جامعه است که مجبور میشود تا با پسر عموی بیمارش ازدواج کند. اما در این میان او تصمیم می‌گیرد تا با نیت خود دست به کارهایی بزند که…
هورتون یک فیل خیال باف به صورت اتفاقی صدای فریادی را که درخواست کمک می کرد از یک ذره ی خیلی کوچکی که در هوا معلق بود و به صورت اتفاقی روی گلی نشست که هورتون به خورتوم گرفته بود، می شنود! با وجود این که دوستان و اطرافیان هورتون به او شک کرده بودند و فکر میکردند که هورتون عقلش را از دست داده، هورتون تصمیم می گیرد که به این درخواست کمک جواب منفی ندهد و در پی انجام این کار اتفاقات جالبی برای او به وجود می آید…
