پلیس ها در شهر مشغول دستگیری جوانانی هستند که گروه رقص خیابانی دارند اما در این میان رقاص های با استعداد و با شوق به دنبال راهی هستند برای ادامه کارهای خود که…

"هانی" یک طراح رقص جذاب است که زندگیش به هم میریزد وقتی که مربیش از او می خواهد تا با او ارتباط داشته باشد یا دیگر در حرفه اش جایی نخواهد داشت ...

در یک شهر بزرگ صنعتی و در آلونکی نیمه ویران، «چارلی باکت» کوچولو (هایمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگی گرم و صمیمانه ای دارد، تا این که بلیت ویژه ی طلایی پنهان در زرورق شکلات های «ویلی وانکا» (دپ) را پیدا می کند. او به این ترتیب همراه چهار برنده ی دیگر به گشتی خصوصی در داخل کارخانه ی عظیم «ویلی وانکا» دعوت شده است...

یک استاد آواشناسی مغرور به نام پروفسور هنری هیگینز (با بازی رکس هریسون) چنان از توانایی‌های خود مطمئن است که در یک شرط بندی ادعا میکند، قادر است دختری گل‌فروش از طبقات کارگر جامعه به نام الیزا دولیتل (با بازی آدری هپبورن) را به یک بانوی اشرافی و فرهیخته تبدیل کرده و…

پرنده ای که توسط موش ها بزرگ می شود شروع به زیر سوال بردن جایگاه خود می کند و راهی جسورانه کشف خود می شود....

در آستانه 30 سالگی یک آهنگساز جوان تئاتر عشق، دوستی و فشار های زندگی رو به عنوان یک هنرمند در شهر نیویورک جستجو و دنبال میکنه و درادامه…

ویکتور فن دورت و ویکتوریا دورگلات بنا به ملاحظات مالی و اجتماعی خانواده‌هایشان می‌خواهند با هم ازدواج کنند. در هنگام تمرین مراسم عروسی، ویکتور مدام خطابه‌ای را که باید بگوید فراموش می‌کند. او به جنگل می‌رود و در حالی که خطابه‌اش را با خود تکرار می‌کند، حلقه را از شاخه درختی که مانند یک دست از زمین بیرون آمده است می‌گذراند. شاخه در حقیقت دست عروس مرده‌ای است که از خاک بیرون مانده است. ماجراهای ویکتور، سرگردانیش در دنیای مردگان و عشق یک طرفه عروس مرده به او از این جا آغاز می‌شود.

در سال ۱۸۹۹ در پاریس شاعر فقیر و جوان اسکاتلندی به اسم «کریستین» (اوان مک گرگور) زندگی می کند. او پس از مدتی به یک کلوب پنهانی به اسم «مولن روژ» در محله بدنام «مونت مارتی» که فعالیتهای زیر زمینی در زمینه هایی چون مواد مخدر دارند می پیوندد. او ناگهان خودش را گرفتار یک رابطه عاشقانه حزن انگیز و آتشین با گرانترین ستاره گروه (نیکول کیدمن) که مشهورترین فاحشه شهر نیز می باشد می بیند …

به سوی جنگل، فیلمی در سبک موزیکال فانتزی به کارگردانی راب مارشال است. یک خانواده برای رسیدن به هدف خود با جادوگری معامله می‌کنند. آن ها برای بدست آوردن اقلام مورد نیاز جادوگر، باید به درون جنگلی تاریک و اسرارآمیز سفر کرده و با غولی که تهدید به نابودی تمام روستایان می‌شود به مبارزه بپردازند…

«سلما» (بیورک)، مهاجر چک، زنی است جدا شده، پسری (کوستیک) دارد، در کارخانه ای در یکی از مناطق روستایی امریکا کار می کند و رفته رفته بینایی اش را از دست می دهد. تنها عاملی که او را از شر مصایب زندگی اش رهایی می بخشد، علاقه ی شدیدی است که به موسیقی دارد...