در سال ۲۰۰۵ یک سال بعد از رزیدنت اویل ۴ و ۷سال پس از واقعه راکون سیتی تروریست ها ویروس تی را در فرودگاه شلوغ پخش میکنند. تیم ویژه ای را برای کنترل اوضاع به محل میفرستند تا شیوع ویروس را کنترل کنند...
"بخور، مغزش را درآور، عشق بورز" این فیلم یک کمدی بسیار خنده دار، به شدت رمانتیک از یک سفر زامبی گونه است که لبریز از تبعیت از احساسات و پیروی از عقل می باشد.
«هنری اسپنسر» سعی دارد از سر و صداهای محیط صنعتی و کارخانه های اطرافش، دوست دختر همیشه خشمگین اش، و هیمنطور صدای جیغ فرزند عجیب و غریبش که به تازگی بدنیا آمده، جان سالم بدر ببرد...
دختر نوجوانی در یک بازار خانگی اقدام به خرید جعبه ای قدیمی می کند. غافل از این که درون جعبه ، کلکسیونی از ارواح باستانی نهفته است. پدر وی به همراه همسر سابقش سعی می کنند که طلسم فرزند خود را بردارند اما …
تمام دنیا به تسخیر مردگان متحرک در آمده و آخرین انسان‌های بازمانده در یک شهر حصارکشی شده، زندگی می کنند. اما این شهر دیگر امنیت سابق خود را ندارد، زیرا نیروهای شورشی قصد دارند رهبر این شهر را سرنگون سازند، و از طرف دیگر زامبی‌ها رفته رفته به موجودات باهوش‌تری تبدیل شده اند و نگه داشتن آن‌ها پشت حصارها کار ساده‌ای نیست.
یک مکان دور افتاده بار دیگر به محل ترسناکی تبدیل می شود مکانی که به عنوان یک تفرجگاه توریستی شناخته می‌شود. حال توریست‌های بی خبر طعمه یک شخص دیوانه که علاقه به کشتن دارد می‌شوند.
