داستان زوجی جوان که ماشین‌شان در شهری کوچک و ترسناک خراب می‌شود و مجبور می‌شوند شب را در یک کلبه سپری کنند، غافل از آنکه سه غریبه نقاب‌دار در کمین‌شان هستند و قصد هیچ رحمی ندارند.
داستان دختر جوانی که خون‌آشام است اما نمی‌تواند برای بر طرف کردن عطش‌اش به خون، کسی را به قتل برساند. برای همین ممکن است راه‌حل دیگری برای مشکل‌اش پیدا کرده باشد، راه‌حلی که شامل یک پسر جوان با تمایلات خودکشی می‌باشد.
داستان زنی که شبی از کنار یک موتورسوارِ سرگردان رد می‌شود و بعداً مشخص می‌شود موتورسوار به قتل رسیده. پس از رخ دادن اتفاقاتی ترسناک، متوجه می‌شود که ممکن است قربانی بعدی قاتل، خودش باشد.
داستان هنرمند جوانی که در یک جنگل بزرگ گیر می‌افتد و پس از یافتن پناهگاه، به همراه سه غریبه دیگر در آنجا به تله می‌افتد، پناهگاهی که هر شب موجوداتی مرموز آن‌ها را نظارت می‌کنند.
