داستان چهار سال از زندگی جولی، زن جوانی که در مسیر آشفته زندگی عاشقانه خود حرکت و برای یافتن مسیر موفقیت شغلی خود تلاش می کند. لذا این امر او را وادار می کند تا نگاهی واقع بینانه به شخصیت واقعی خود داشته باشد.

تنها بازمانده از حمله نیروهای اهریمنی، همراه چند غریبه در کلبه جنگلی باقی می ماند، در حالی که شیاطین به حمله ادامه می دهند.

داستان فیلم روایت یک روز از زندگی "پتروف" یک طنزپرداز و خانواده اش در روسیه است. وی در حالی که از آنفولانزا رنج می برد، دوست او، ایگور، در یک پیاده روی طولانی، به درون تفکرات او رخنه کرده و سبب می شود که ...

گروهی از مرگبارترین موجودات استرالیا که از حبس شدن در خانه خزندگان که در آن انسان ها مانند هیولاها به آنها نگاه می کنند، خسته شده اند، با یک فرار بی نقص و جسورانه از این محیط...

«ریک رایکر»، نزد عمو آلبرت و عمه لوسیل زندگی می کند. هیچکس در دبیرستان او را دوست ندارد و عملاً یک بازنده تمام عیار است. تا اینکه در یک بازدید از آزمایشگاهی علمی، ریک توسط سنجاقک گزیده شده و صاحب قدرت های غیر عادی می شود…

یک شیخ عرب می خواهد در کشور یمن ماهی قزل آلا پرورش دهد و از همین رو با دولت انگلستان مکاتباتی انجام می دهد و تحقیقات به دکتر آلفرد جونز محول می شود او این کار را غیرممکن می داند اما با فشار دولت مجبور به قبول این پروژه می شود در این راه زنی به نام هریت چتوود تالبوت هم او را همراهی می کند...

چارلی چاک دندانپزشک جوانی است که در بچگی توسط یک دختر یازده ساله نفرین شد تا با هر زنی که دوستی برقرار کند آن زن با مرد دیگری آشنا شده و ازدواج کرده و در زندگی زناشویی خود خوشبخت شود . اکثر دختران شهر که قصد ازدواج دارند از این موضوع اطلاع پیدا کرده و تلاش می کنند به هر نحوی شده با چاک رابطه دوستی برقرار کنند تا در ادامه شوهر ایده آلشان از راه برسند…

دو کارگاه جوان، محافظ شاهدی هستند که دولت از او می‌ترسد و می‌خواهد او را به قتل برساند...

«گزارش فرانسوی» نامه‌ی عاشقانه‌ای به ژورنالیست‌ها توصیف شده که داستانش در قرن بیستم و یک شهر فرانسوی روی می‌دهد و مجموعه‌ای از گزارش‌ها را به تصویر می‌کشد که در مجله‌ی «گزارش فرانسوی» منتشر شدند.

«ويليام تاکر» (گرانت) در محله ي ناتينگ هيل (غرب لندن) کتاب فروشي دارد. يک روز «آنا اسکات» (رابرتس)، ستاره ي امريکايي که به لندن آمده تا در فيلمي بازي کند، در حال گشت و گذار وارد مغازه ي «ويليام» مي شود و کتابي مي خرد. اما ارتباط اين دو که قاعدتا بايد در همين جا تمام شود، ادامه پيدا مي کند و پس از چندي به رابطه اي عاطفي تبديل مي شود...