در جنگ جهانی دوم، مأموران خفیه‏ ى انگلیسى با خبر میشوند که دو توپ غول ‏آسا در جزیره ‏ى ناوارون در دریاى اژه‏ مستقر شده ‏اند. ناخدا “مالورى” مأموریت پیدا مى‏کند با گروهى از افراد زبده خود را به ناوارون برساند و توپ‏ها را منهدم کند…

چهار ملت هر کدام با یک نشانه با سرنوشتی مشترک. سال ها و قرن ها است که این ملت ها با یکدیگر در جنگ و ستیزاند.ملت های آب ، خاک ، هوا و آتش .اکنون جنگ بین ملت ها وارد مرحله ی نهایی شده است. قهرمانانی تازه ظهور کرده اند که تقدیرشان تغییر سرنوشت این جنگ است...

«شاهزاده خانم پئی پئی» (لیو) از شهر ممنوع ربوده و به امریکا منتقل می شود و «چون وانگ» (چان)، یکی از گاردهای امپراتوری، برای پیدا کردن او وارد عمل می شود. «وانگ» در ایالت نوادا با دزد خرده پایی به نام «روی اوبانن» (ویلسن) که به جنون شهرت دارد، شروع به کار می کند...

طی دوران وایکینگ‌ها، «کینن» (کاویزل)، مردی از دنیایی دوردست، به زمین می‌آید که و به دنبال او یک هیولای نابودکننده بیگانه، مشهور به «مورون» نیز پا به زمین می گذارد...

یک رمان نویس سبک عاشقانه در تور کتابخوانی به همراه مدل روی جلد کتابش تهدید به ربودن می شود و با یک ماجراجویی بی رحمانه در جنگل روبرو می شود.

«فرانک ت. هاپکینز» (مورتنسن)، افسر سواره نظام امریکا، در ملاقاتی در نیویورک، با «عزیز» (الکسی - مال) آشنا می شود که یکی از دستیاران «شیخ ریاض» (شریف)، عربی ثروتمند است. «شیخ» صحبت قابلیت های «هاپکینز» را شنیده و مایل است که او در «اقیانوس آتش» - مسابقه ی اسب دوانی سالانه ای که شرکت کنندگانش مسافتی سه هزار مایلی را از عربستان تا عراق می پیمایند - شرکت کند...

در قرن هجدهم میلادی، به دنبال كشته شدن تعداد زیادی از اهالی یك روستا، از طرف پادشاه یك زیست شناس حیوانات سلطنتی بنام گریگوری د فرو نساك به منطقه اعزام میشود تا با همکاری دوست سرخ پوستش این مشکل را حل کند ...

داستان جان استوارت، یک تک‌تیرانداز و تفنگدار دریایی که اخیراً در یک دوراهی زندگی خود قرار دارد.

هزار سال پس از تحولات عظیمی که موجب فرار انسان ها از زمین شده است ، اکنون یک ستاره خانه جدید انسان ها شده است . ژنرال سایفر ریج (ویل اسمیت) به همراه پسرش کیتای (جیدن اسمیت) طی یک ماموریت به زمین اعزام می شود اما سفینه در میانه راه گرفتار طوفان می شود و آن ها روی زمین سقوط می کنند . سایفر در لابه لای سفینه گیر کرده و در حال مردن است و کیتای باید مامور نجات پدرش شود...

یک فضانورد جوان به نام باز لایتیر در طی ماموریتی به همراه فرمانده و یک نیروی سرباز جدید، بر روی یک سیارهٔ قابل سکونتِ «تِ‌کانی پرایم» فرود می‌آیند. آن‌ها متعاقباً متوجه می‌شوند که این سیاره میزبان گونه‌هایی از موجودات متخاصم است و مجبور می‌شوند به فضاپیمای اکتشافی خود عقب‌نشینی کنند اما…