فیلم سرگذشت پسرجوانی به نام «آلبرت» را در زمان وقوع جنگ جهانی اول روایت می کند که اسب مورد علاقه اش را به ارتش کشورش، انگلستان فروخته و خودش هم برای رویارویی با دشمن به ارتش پیوسته است. با شدت گرفتن جنگ در اروپا آلبرت برای جنگ اعزام می شود…

یک گربه با دو خانواده در ارتباط است و این ارتباط سبب می شود که صاحب اصلی گربه که دختربچه ای است، در ماجرایی وارد شود که در گذشته پدرش و در حال مادرش نیز در گیر آن هستند. همچنین صاحب فرعی گربه نیز که گربه شب ها را با او می گذراند پایش به آن ماجرا باز می شود…

کای، یک دانش آموز جوان دوره راهنمایی ، در شهر هاناشی، یه روستای زیبا ماهیگیری با پدر و پدر بزرگش که چتر ساز هستن زندگی میکنه. کای قبلا توی توکیو زندگی میکرده ولی وقتی پدر و مادرشو پیدا کرد به خانه پدریش برگشت. برای کای دشواره که احساسات پیچیده ای که نسبت به والدینش داره رو بهشون نشون بده و توی مدرسه هم بسیار تنهاست. یکی از علاقه مندی های کای آپلود کردن آهنگ توی اینترنت هست . تا اینکه یک روز با “لو” دختری که یک پری دریایی است آشنا میشه...

شرک از زندگی یکنواخت خود خسته شده‌است. او هر روز از خواب برمی‌خیزد و کارهای تکراری انجام می‌دهد. برای همین آرزو دارد تا به روزهای قبل که مردم از او می‌ترسیدند و به تنهایی زندگی می‌کرد بازگردد. در جشن تولد فرزندانش عصبانی می‌شود و کیک را خراب می‌کند و از خانه بیرون می‌رود. از طرف دیگر رامپل‌استیلسکی جادوگری است که در گذشته در تصاحب تاج و تخت پادشاهی ناکام مانده است. او که خود جادوگر است، می‌خواسته با سحر و جادو فیونا را از قصر نجات دهد و در عوض پادشاهی را از پدر و مادر وی دریافت کند؛ ولی ناگهان شرک فیونا را نجات می‌دهد و

وقتی کینگ ( جان Cleese ) از سرزمین دور , دوردست‌ها می‌میرد , شرک زمخت ( مایک مایرز ) جانشین آنی تخت و تخت می‌شود . با این حال , شرک تصمیم می‌گیرد تا وارث قانونی " جاستین تیمبرلیک " ( جاستین تیمبرلیک ) را در پادشاهی دور با " الاغ " ( ادی مورفی ) و " Puss " ( آنتونیو باندراس ) پیدا کند تا بتواند به خانه محبوبش در باتلاق با فیونا ( کامرون دیاز ) بازگردد . در همین حال , شاهزاده Charming

اسکات و امیلی دو دوست صمیمی در خانه ی مادربزرگ اسکات هستند که ناگهان موجود عجیبی به نام روفوس و جادوگری به نام ابوت را در اتاقی مخفی پیدا می کنند. آنها ماموریت دارند که با کمک کتاب طلسم باستانی دنیا را نجات دهند و …

شرک پرنس فیونا را نجات داده است و حال زندگی جدیدی را با او آغاز کرده است. پدر و مادر فیونا شرک و همسرش را برای صرف شام به قصر دور دورا دعوت می کنند، غافل از این که شرک و فیونا هر دو غول هستند. آنها با دیدن دخترشان که تبدیل به غولی زشت شده است تعجب می کنند و مشکلات زیادی برای شرک به وجود می آید که منجر به دورشدن او از فیونا می گردد و …

شرک غولی است که در یک جنگل سرسبز در آرامش و سکوت زندگی می‌کند، تا اینکه مأموران پادشاه به منطقه‌ای نزدیک او می‌آیند و از مردم چیزهای عجیبشان را می‌خواهند، پیرزنی الاغش را می‌دهد و ادعا می‌کند که الاغش قادر به حرف زدن است. ناگهان الاغ از آنجا فرار می‌کند و به خانه شرک می رسد و سربازان هم از آنجا فرار می‌کنند. پادشاه هم تمام حیوانات عجیب را به خانه او می‌فرستد و تا هنگامی که شرک شاهزاده خانم فیونا را برای او از قصر اژدها آزاد نکند حکم خانه‌اش را نمی‌دهد. شرک هم برای نجات شاهزاده‌خانم اقدام می‌کند و …..

یک زندانی اهل سیبری که در اردوگاه‌های کار اجباری گولاگ در حال گذراندنِ دوران محکومیتش است فرار می‌کند و 6500 کیلومتر را با پای پیاده به سمت هندوستان سفر می‌کند...

بعد از گذشت ده سال از نبرد تایتان ها ، پرسیوس ( سام ورتینگتون ) زندگی آرامی را به همراه پسر نوجوانش فارق از هر گونه خشم سپری می کند ولی آرامش او با حمله یکی از موجودات وحشی که برای کشتن او آمده بود به اتمام می رسد. تایتان ها و خدایان دوباره جنگی عظیم را برپا کرده اند ولی به نظر می رسد که تایتان ها بر خدایان پیروز شوند. پرسیوس که از زئوس نفرت و کینه شخصی دارد به دنبال او می رود تا جلوی این نبرد را با کشتن او بگیرد ولی …