یک پسربچه‎ی نه ساله هنگامی که یک مرد کوچک جادویی را در داخل یک کمد پیدا می‎کند ، با او دوست می‎شود. اما زمانی که یکی از جادوهای مرد اشتباه به کار برده می‎شود ، تمام اعضای خانواده‎ی پسربچه تبدیل به آدم‎های بسیار کوچکی می‎شوند و…

نورم یک خرس قطبی و پادشاه قطب شمال، می‎بایست شهر نیویورک و خانه‎اش را نجات دهد و…

آن شرلی دختری کک‌مکی است که موهای سرخ رنگی دارد و در یتیم‌خانه بزرگ شده‌است. او باهوش است، قوهٔ تخیل بی حد و مرزی دارد و با امید و پشتکار و مهربانی‌های ساده اش، سعی می‌کند زندگی جدیدی را آغاز کند. هرچند برای ورود به این دنیای تازه باید سختی‌های بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آنقدر زیبا و امیدبخش است که برای رسیدن به آن، با هر مشکلی کنار می‌آید و با هر شرایطی سازگار می‌شود. او به شهر شارلوت‌تاون می رود تا در کلاس ها درس شرکت کند و رویایش که تبدیل شدن به یک معلم مدرسه است را دنبال کند. او مجبور است به سرعت با محیط جدید و همچنین همکلاسی های جدیدش وفق یابد. این اولین تجربه‌ی آن شرلی خارج از گرین گیبلز است. او به زودی با تصمیماتی مهم در مورد آینده‌ی خود ، رابطه ای عاشقانه و تراژدی برخلاف دانسته‌هایش مواجه می شود. در همین حال ماریلا و متیو کاتبرت با بیماری های بالا رفتن سن و مشکلات مالی مواجه می شوند…

سگی ولگرد چابکی توسط سربازی که در حال آموزش برای جنگ جهانی اول است، مورد سرپرستی قرار میگیرد. استابی، هنوز که هنوز است بخاطر اقدامات شجاعانه خود بعنوان یکی از نمادهای وفاداری در ایالات متحده شناخته میشود...

آنه با نقاط عطف متعددی از جمله شب نشینی در خانه دوستان، اشتباهات آشپزی و متغیر بودن روابط روبرو می شود و همه این موارد او را نسبت به اطراف پیرامونش کنجکاوتر میکند…

ماشین‌ها که از دریافت گواهینامه خود در مدرسه رانندگی خانم فریتر لذت می‌بردند، با چالش جدیدی مواجه میشوند…

روایتی از زندگی زنی پا به سن گذاشته که با اختلال حافظه دست به گریبان است و خاطرات گذشته خود را مرور می‌کند و...

این انیمیشن داستان یک بیمار را روایت می‌کند که از یک بیماری افسردگی با نام سندرم آشیانه خالی رنج می‌برد. این بیماری در واقع زمانی رخ می‌دهد که فرزندان خانه پدر و مادر را ترک می‌کنند. با این حال، زمانی که یکی از غذاهای دامپلینگ که توسط او پخته شده زنده می‌شود، زندگی او تغییر می‌کند و…

داستان در مورد پسربچه‎ای است که به خواهر کوچکترش میرای حسادت می‎کند و احساس می‎کند که والدین او تنها به میرای توجه دارند و سعی دارد با خرابکاری و کارهای بچه‌گانه باز هم توجه والدینش را جلب کند. اما در یکی از این روزها او از طریق باغ خانه‌شان در زمان سفر می‌کند و با همراهی میرای نوجوان که از آینده آمده با بستگانش در دوران‎های مختلف ملاقات می‌کند و نسل به نسل زندگی روزانه‎ی بستگانش را نظاره‌گر می‌شود و…

یک مرد جوان به طور ناگهانی در میابد که استعداد درمان افراد را دارد. او سعی میکند که این استعداد کشف شده را درک بکند و در همین حال با یک دختر سرطانی آشنا میشود که راه را به او نشان میدهد.