نیک و آدری، دو کاراگاه تمام وقت، درحال تلاش هستند تا سازمان کاراگاه خصوصی خود را راه اندازی کنند که به مجلس عروسی دوست شان یعنی «مهاراجه» دعوت می شوند، جایی که مهاراجه را می دزدند و این دو کاراگاه خود را در مرکز یک آدم ربایی بین المللی می یابند
لورتا مکلافلین اولین خبرنگاری بود که قتل‌های بوستون را به‌هم ربط داد و داستان قاتل خفه‌کننده بوستون را فاش کرد. او و همکارش جین کول با وجود تبعیض جنسیتی اوایل دهه 60 توانستند گزارشی علیه بدنام‌ترین قاتل سریالی شهر تهیه کنند.
داک الکساندر مسئول صلحی بین فرماندار و کارتل مواد مخدر برای تسهیل معاملات بوده و حالا که آتش بس از بین رفته داک باید از خودش و دختر عزیزش دیکسی کوچولو مراقبت کند.
به دو کارآگاه مأموریتی محول می‌شود تا به شهری کوچک معدن‌دار در کوه‌های آستوریاس بروند. چرا که زنی که چندین ماه مُرده بوده ناگهان زنده ظاهر می‌شود و حالا باید پی ببرند چه نیروهای تاریک و مرموزی در این کار دست داشته‌اند.
