فیلم داستان نوجوانی با نام کیسی نیوتون را روایت می کند که آرزو های بزرگی در ذهن دارد و می خواهد به هر قیمتی که شده به آنها دست یابد که این باعث ایجاد دردسر و رفتن به اداره ی پلیس برای او می شود. اما همه چیز تغییر می کند وقتی دروازه ای باستانی به سوی یک دنیای بسیار پیشرفته با نام (Tomorrowland) پیدا می کند و در این راه با مردی با نام فرنک واکر آشنا می شود و با همدیگر تصمیم می گیرند چیز های جدیدی از این سرزمین را کشف کنند...
داستان فیلم درباره یک وکیل جوان است که هنگام سفر به روستایی دور افتاده متوجه می شود که این روستا بیش از اندازه غیرمعمولی و عجیب است و ظاهراً اتفاقات هولناکی در آنجا رخ داده. حالا این وکیل جوان در تلاش است تا پرده از رازهای هولناک این روستا بردارد...
“ریدیک” شخصی که توسط همنوعان خود خیانت دیده است و در سیاره‌ای ویران شده، رها گشته. برای زنده ماندن با بیگانه‌هایی به مقابله میپردازد و حتی به فردی خطرناک‌تر و پرقدرت‌تر تبدیل میگردد…
پسری در یک مراسم با دختری ناشناس که ماسک بر چهره دارد می رقصد و عاشق او می شود، اما بعد از این مراسم او به دنبال این دختر می گردد در حالی که او را نمی شناسد، و تنها چیزی که از او دارد یک دستگاه پخش موسیقی می باشد...
سام دختر ۱۶ ساله ای است که پدرش مرده و او بهمراه مادرخوانده و دو دخترش زندگی می کند. مادرخوانده سام زن بدجنس و بی رحمی است و او را مجبور کرده که در اتاق زیر شیروانی زندگی کند. او که دختر تنهایی است، به سراغ اینترنت رفته و شروع به چت کردن می کند. سام قرار ملاقاتی با بهترین دوست اینترنتی اش که تاکنون او را ندیده می گذارد و آنها تصمیم می گیرند در مجلس رقص هالووین همدیگر را ملاقات کنند ...
فیلم بدن های گرم در مورد یک زامبی جوان و عجیب و غریب به نام آر است که یک روز دختری جوان به نام جولی را از حمله سایر زامبی‌ها نجات میدهد. در این میان به مرور زمان رابطه‌ای عاطفی میان آر و جولی شکل گرفته که میتواند انسانیت را در آر زنده کرده و دنیای زامبی‌ها را برای همیشه تغییر دهد اما…
داستان فیلم در مورد چند خواهر و برادر است که پدر و مادرشان به تعطیلات رفته اند و انها در خانه تنها هستند. تا اینکه یک شب گروهی ازموجودات فضایی در کنار منزل آنها فرود می آیند و میخواهند دنیا را تسخیر کنند ...
پنجمین قسمت از مجموعه فیلم های «مقصد نهایی»، همانند قسمت های قبلی، داستان آشنای چند جوان را روایت می کند که هرکدام از آنها به شکل غیرمنتظره ای کشته می شود.
یک تصادف وحشتناک قبل از وقوع در بزرگراه به «کیمبرلی» الهام می شود، و او بزرگراه را می بندد و جان چند نفر را از این حادثه نجات می دهد. اما مدتی بعد افراد نجات یافته بصورت مرموزی یکی یکی می میرند، و حالا کیمبرلی باید قبل از اینکه نوبت خودش فرا برسد، جلوی این ماجرا را بگیرد.
