"مورین کارترایت" (کریستن استوارت) دختر جوان آمریکایی است که در شهر پاریس کار میکند. شغل او انجام خریدهای یک شخصیت مشهور است. بنظر می آید "مورین" توانایی ارتباط برقرار کردن با ارواح را دارد و میخواهد با برادر دوقلویش که اخیراً همانجا فوت کرده، ارتباط برقرار کند. اما زندگی وی زمانی پیچیده تر میشود که…
«جف کاستلو» ( آلن دلون )، آدم کش حرفه ای و تنهایی است که روزی در حین انجام قراردادی، زن پیانیستی ( کتی رزیه ) او را می بیند. قانون آدم کش ها حکم می کند که شاهد را نیز بکشند، اما…
«آلوین ری استریت»، پیرمرد هفتاد و سه ساله ای اهل لورنز ایالت آیوا، وقتی می فهمد برادرش در بستر مرگ است، می خواهد برای آخرین بار او را ببیند. اما چشم هایش ضعیف تر از آن است که بتواند رانندگی کند…
نامزد دریافت 1 بار برنده جایزه 18 بار برنده جایزه و 40 بار نامزد دریافت جایزه
داستان فیلم در دهه های سی و چهل میلادی و در کشور ژاپن اتفاق می افتد. در این زمان دولت ژاپن از نظام مستبد امپراطوری به کشوری دموکراتیک و خواهان صلح تبدیل شده است. چیو (سوزاکا اوگو) دختر بچه ای است که در خانواده ای فقیر، در دهکده ای کوچک زندگی می کند. روزی والدین چیو به خاطر فقر بسیار چیو را به زنی که صاحب یگ گیشاخانه در توکیو است می فروشند و …
برنده 3 اسکار 32 بار برنده جایزه و 47 بار نامزد دریافت جایزه
نیکلاس انجل، از پلیس‌های برتر لندن است که بدلیل توطئه همکارانش به شهر کوچکی منتقل می شود. در ابتدا همه چیز آرام است اما پس از رخ دادن یک قتل او به همه چیز مشکوک می شود و به کمک همکار چاقش دنی بارتمن، به دنبال کشف راز ماجراست.
در روزهای سقوط استالین و پس از مرگ او، وزرای هم دست و تیم اصلی او نیز کنترل خود را از دست می‌دهند. برخی از آنها متمایل‌اند تا تغییرات مثبتی در روسیه انجام شود و برخی دیگر نیز انگیزه‌های شومی در سر دارند. اما در بین تمام این جریانات نیز یک مسئله مشترک وجود دارد، آن هم این است که همه‌ی آنها در تلاش برای ادامه زندگی خود هستند و…
هانیبال لکتر تنها هشت سال داشت که سربازان هیلتر با هجوم به اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل منطقه بالیتک به خونین ترین جبهه جنگ جهانی دوم، خواب و خوراک را از او و خانواده اش گرفتند. والدینش کشته شده و تنها او و خواهرش میشا زنده می مانند. آنها به کلبه ای در دل جنگل فرار می کنند اما از شانس بد، سربازان متحدین به آنجا یورش برده و به طرزی وحشیانه و از فرط گرسنگی، میشا را می خورند. اکنون سالها از آن ماجرا گذشته ولی هانیبال به دنبال انتقامی خونین است …
جوانی موفق و آینده دار به نام آدام، در میان دعوای دو ملیونر پر نفوذ قرار می گیرد که هر کدام اداره یک شرکت مهم و استراتژیک را برعهده دارد. اما بزودی وضعیت از این هم وخیم تر شده و آدام حالا وظیفه جاسوسی از طرفین را هم عهده دار می شود که…
داستان یک جاسوس بین‌المللی (کوین کاستنر) را روایت می کند که قصد دارد دست از کارهای خطرناک بردارد و با همسر و دخترش که مدت‌ها از آنها جدا بوده روابط بهتری برقرار کند، اما ابتدا باید آخرین ماموریت خود را به پایان برساند.
