«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.

«اوا» (اولمان) که با همسرش «ویکتور» (بیورک) در خانه ی دورافتاده ای یک کشیش در نروژ زندگی می کند و به تازگی پسر چهارساله اش را از دست داده، وقتی در می یابد مادرش «شارلوت» (برگمن) پیانیست نامدار،عزادار محبوبش است، او را برای مدتی نزد خود دعوت می کند...

«الیزابت» بازیگر خوش‌چهره به طور ناگهانی تصمیم می‌گیرد سکوت اختیار کند و حتی یک کلمه هم حرف نزند. او که امیدی به ادامه‌ی زندگی ندارد توسط پرستاری به نام «آلما» مراقبت می‌شود. این پرستار سعی می‌کند شرایط را تغییر دهد.

پروفسوری به نام «ایزاک بورگ» پس از یک عمر فعالیت پزشکی، مفتخر به دریافت دیپلم افتخاری از طرف کلیسای جامع «لوند» می‌شود. او در مسیر رسیدن به مراسم مورد نظر، یک سفر ذهنی، به گذشته‌ی خود نیز شروع می‌کند.

مردی در حال انجام یک بازی شطرنج با مظهر مرگ که برای ستاندن جان او آمده‌است، به دنبال جوابی برای سوالاتش در مورد زندگی، مرگ، و وجود خدا می گردد.

فیلمی که سفری اخروی به اروپای رو به انحطاط را به تصویر می‌کشد. این فیلم روایتگر مجموعه‌ای از داستان‌های فانتزی و طنر، با پس زمینه‌ی تاریک، در خصوص شخصیت‌های بیچاره و ... می‌باشد و قصد دارد تا ...

بدن سام، پناهنده ی سوری، تبدیل به یک اثر هنری شده و بلافاصله در یک موزه به نمایش گذاشته می شود. او به زودی متوجه می شود که چیزی بیش از پوستش را فروخته و...

هاکی آخرین چراغ امید شهر Beartown است. روز بازی نیمه نهایی باعث می شود دختر جوانی آسیب ببیند و شهر به کلی آشفته بازار شود.

یک زوج که برای تحکیم رابطه‌شان تصمیم به حضور در حیات وحش گرفته‌اند، توسط یک تیرانداز ناشناس تهدید به مرگ می‌شوند و برای نجات جان‌شان شروع به فرار می‌کنند اما...

یک زوج که برای شرکت در یک مراسم عروسی در جزایر گرمسیری با یک هواپیمای کوچک پرواز می کنند، اما پس از اینکه خلبانشان دچار حمله قلبی میشود، باید برای زنده ماندن مبارزه کنند...