در سال 1978، سه روزنامه‌نگار فرانسوی از طرف خمرهای سرخ، به کامبوج دعوت می‌شوند و...

داستان زوجی که همیشه یکدیگر را دوست داشته‌اند و دارند، حتی بعد از آنکه یکی از آن‌ها فوت می‌کند.

داستان دو رئیس بزرگ مافیای نیویورک که زمانی بهترین دوستان هم بودند و حالا با یکدیگر بر سر به دست آوردن کنترل خیابان‌های شهر، در جنگ و رقابت هستند.

داستان این فیلم ۴ هفته بعد از فیلم قبلی آغاز می شود. بریجت جونز عشق زندگی اش را پیدا کرده و اکنون از خودش می پرسد، آیا همه چیزهایی که در موردشان رویا پردازی می کرده را بدست آورده است؟

سال‌ها قبل گروه "زینت" گروهی بوده‌اند متشکل از تعدادی جوان با نیروهای فوق العاده که با گروهای تبهکار و خلافکاران می‌جنگیده‌اند. این گروه به رهبری کاپیتان "زوم" و برادرش "کنکاشن" فعالیت می‌کرده و جان‌های زیادی را نجات داده‌اند تا اینکه قرار می‌شود با استفاده از اشعه گاما ۱۳۰ نیروی افراد این گروه افزایش یابد، اما اشعه گاما "کنکاشن" را تبدیل به یک تبهکار می‌کند و…

«بیبى جین هادسن» در كودكى ستاره ‏اى مشهور بوده؛ در حالى كه اكنون خواهرش، «بلانش»، در سینما، بازیگرى تراز اول شده است. یك تصادف اتومبیل كه ظاهرا عاملش مستى «جین» بوده، باعث فلج شدن «بلانش» و پایان كارنامه‏ ى سینمایى او مى‏ شود...

راهبه ای به نام "سارا" توسط "هوگان" که در راهش برای انجام شناسایی جهت حمله به یک قلعه فرانسوی است آزاد می شود.فرانسویها در جستجوی "سارا" هستند به همین دلیل "هوگان" تصمیم می گیرد در ازای اطلاعات در مورد استحکامات قلعه به او کمک کند...

او که در حال نزدیک شدن به رویای زندگی معمولی هست ، موافقت می کند تا کاری برای یک باند مافیایی انجام دهد ، در حالی که نقشه های دیگری برایش دارند...

قرن ۱۹ میلادی. یک سامورایی رده پایین، از معشوقه ی قدیمی اش که به تازگی از شوهر ظالمش جدا شده، محافظت می کند...

یک مجری تلویزیونی به نام «جوانا ابرهارت» و شوهرش، «والتر کرزبی»، به حومه ی آرام و بی سروصدای استپفورد نقل مکان می کنند. پس از چندی «جوانا» که استپفورد را زیادی آرام و شسته رفته یافته، از رفتار برده وار و در عین حال، ظاهرا شاد و رضامندانه ی زنان آن جامعه ی کوچک یکه می خورد. در این میان تنها مورد استثنایی، «بابی مارکوویتس»، نویسنده ای پر شور است...