سه استاد فراروانشناس که به تازگی از دانشگاه اخراج شده اند ، تصمیم می گیرند یک مغازه باز کنند و به شکار ارواح مشغول شوند. اما…

جان صبح در يک هتل ناشناس و عجيب تنها از خواب بر می خيزد. او حافظه اش را از دست داده و پليس نيز بخاطر يکسری جنايت که او هيچ چيزی در موردشان به ياد نمی آورد، در تعقيب اوست. زماني که او می کوشد تا گذشته اش را بخاطر آورد وارد يک دنيای زير زمينی می شود که توسط يکسری موجودات بسيار قدرتمند که به بيگانه مشهور هستند کنترل می شود. اين بيگانه ها دارای اين قدرت هستند که افراد را به خواب ببرند و شهر و اهالی آن را دچار تغيير کنند. اکنون جان بايستی راهی را برای متوقف کردن آنها قبل از اينکه کنترل ذهن وی را بدست گرفته و او را نابود کنند، پيدا کند.

در شیکاگوی دهه 1980، یک کودک ده ساله برای دریافت هدیه کریسمس مورد علاقه اش که جدیدترین و بهترین سیستم بازی های ویدئویی می باشد، تلاش می کند.

"بروس وین" نه تنها باید با جنایتکاران شهر گاتهام مبارزه کند، بلکه سرپرستی یک پسر را نیز بر عهده دارد.

همان گونه که مجسمه ها از ساعت 12 شب تا صبح زنده می شوند، لري ديلي ( بن استيلر ) نیز به شغل همیشگی خود ادامه می دهد و توانسته است که با موجودات آنجا بسیار صمیمی شود. ولی فرعون توسط یک جادوگر زنده می شود و اکنون قصد دارد که با کمک خدایان مصری اش و همچنین موجوداتی دیگر از جمله یک اژدها زمین و همچنین موزه را نابود کند ولی …

لری که بعد از مدت ها به شهر برمی گردد, متوجه می شود که موزه قبلی تعطیل شده و همه اشیا قیمتی آن به موزه جدیدی در واشینگتن منتقل شده است.

«لری دیلی» به عنوان نگهبان شب در موزه تاریخ طبیعی استخدام می‌شود اما در نخستین شب نگهبانی‌اش در می‌یابد که چه کار مشکلی دارد، شب که فرا می رسد ...

سوپر قهرمان لاابالی و الکلی لس آنجلس، «جان هنکاک» (اسمیت) اگرچه جان بسیاری را نجات می دهد، اما باعث خرابی های بسیاری نیز می شود. تا این که مردی به نام «ری امبری» (بیتمن) که هنکاک جانش را نجات داده تصمیم می گیرد که تغییری در ظاهر، رفتار و اصلا روابط عمومی سوپر قهرمان به وجود بیاورد…

در یک شهر بزرگ صنعتی و در آلونکی نیمه ویران، «چارلی باکت» کوچولو (هایمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگی گرم و صمیمانه ای دارد، تا این که بلیت ویژه ی طلایی پنهان در زرورق شکلات های «ویلی وانکا» (دپ) را پیدا می کند. او به این ترتیب همراه چهار برنده ی دیگر به گشتی خصوصی در داخل کارخانه ی عظیم «ویلی وانکا» دعوت شده است...

بروس (جیم کری) یک گزارشگر درجه ۲ در یک شبکه تلویزیونی است. او به اتفاق نامزد مهربانش گریس در یک آپارتمان کوچک زندگی می کند. زندگی او عیب و ایرادی ندارد اما او زندگی خود را متوسط ارزیابی کرده و از آن گله مند است. در یکی از روزها بدشانسی زیادی به سراغ او می آید و پس از اخراج از محل کار و تصادف با اتومبیلش، از اراذل و اوباش نیز کتک مفصلی می خورد. او شروع به شکایت از خدا می کند و خدا نیز در قالب یک مرد (مورگان فریمن) در برابر او ظاهر می شود و به او می گوید که قصد دارد برای مدت کوتاهی تمام قدرتهای بی انتهای خود را به بروس بدهد...