«پیتر»، بعد از به هم خوردن رابطه اش با «سارا مارشال» که ستاره ی یکی از شبکه‌های کمدی آمریکا می باشد، خسته و دل شکسته برای یک مدت اندک به هاوایی می رود تا بلکه بتواند همه ی وابستگی هایی که به سارا پیدا کرده بود را فراوش کند. و حالا چون سارا هم به مرخصی آمده است و دقیقا از همان جایی سر در می آورد که پیتر برای فراموش کردن او به آن جا رفته بود. البته به همراه دوست جدیدش...

بد بلیک مرد ۵۷ ساله الکلی و خواننده ای دوره گرد است. او ازدواج های ناموفقی در گذشته داشته و در حال حاضر تنهاست و غالبا در حال مسافرت با ماشین کهنه خود است. در یکی از روزها با زنی خبرنگار به نام جین که طلاق گرفته و یک پسر چهار ساله دارد آشنا میشود. جین قصد دارد شخصیتی که پشت نقاب خوانندگی بد قرار دارد را کشف کند...

"والاس" که همیشه روابطی بی نتیجه داشته، به سرعت با "چنتری"، که با دوست پسر قدیمی خود زندگی می کند، آشنا می شود. آنها با همدیگر به دنبال پاسخ به این پرسش هستند که چه می شود اگر بهترین دوست شما تبدیل به عشق زندگیتان شود...

این فیلم، زندگی دختری به نام “رُز” در سال ۱۹۵۸ رو روایت میکند، "رز" علاقه زیادی به منشی گری دارد ،اما هیچی از منشی گری نمیداند و کارش افتضاح است ،اما تایپیست فوق العاده ماهر و سریعی می باشد . در نتیجه رئیسش تصمیم میگیرد تا این استعداد اون رو پرورش بدهد و او را در مسابقات بین المللی سریع ترین تایپیست جهان شرکت بدهد …

داستان یک مرد انگلیسی با هدف کمک و پرده برداشتن از اسرار زنی به ظاهر کلاهبردار، به میدان می آید.

«جو استاكتن» (هپبرن) دختر روشنفكرى است كه در یك كتاب فروشى در گرینویچ ویلیج كار مى‏ كند و دنیاى مد را حقیر مى‏ داند . اما بعد به انگیزه‏ ى ملاقات با فیلسوفى اگزیستانسیالیست به نام «امیل فلوستر» (اوكلر) در پاریس ، حاضر مى‏ شود مدل یك مجله‏ ى مد مى‏ شود...

داستان فیلم در مورد زن و شوهری است که در شرف طلاق هستند و در تلاشند که روابط دوستانه خود را حفظ کنند در حالی که خود با کسانی دیگری رابطه دارند…

داستان پیشرفت و حرفه میکا در دنیای بزرگتری از موسیقی، رویاها.

یک پیمانکار نظامی به منطقه ای که بزرگ‌ترین موفقیت‌های کاری‌اش را به دست آورده است، باز می‌گردد و دوباره به عشق قدیمی‌اش نزدیک می شود و در عین حال ناخواسته عاشق یکی از بهترین کارآموزهایش می‌شود.

انگلستان، اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم. یک دیپلمات سابق امریکایی به نام «لوییس» (ریو)، عمارت بزرگ «لرد دارلینگتن» فقید را می خرد که آقای «استیونز» (هاپکینز) پیر، سرپیشخدمت آن است. او به «استیونز» مرخصی می دهد تا به دیدن «خانم کنتن» (تامپسن)، مستخدمه ی قدیمی این عمارت برود و از او بخواهد سر کار قبلی خود برگردد...