در دنیای پرهیجان مسابقات اتومبیل‌رانی، قهرمانی مغرور و محبوب، «ریکی بابی»، بر فراز افتخار ایستاده و ادعا می‌کند هیچ چیز جلودارش نیست. او همراه با یار وفادارش، «کال» و تیم پرشور خود، سلطه‌ای بی‌چون و چرا بر پیست‌ها دارد و رکوردها را یکی پس از دیگری جابجا می‌کند. اما ورود رقیبی سرسخت و فرانسوی، قهرمان ما را با چالش‌هایی غیرمنتظره روبه‌رو می‌سازد که نه تنها جایگاهش، بلکه معنای واقعی پیروزی و زندگی را برایش زیر سوال می‌برد.

داستان یک بازیکن بیسبال به بن‌بست رسیده به‌نام هنک تامسون که در دنیای خلافاکاران نیویورک دهه 90 گرفتار می‌شود و باید برای بقای خود و عزیزان‌اش تلاش کند.

فیلم در مورد بازیگری به نام سدریک می‌باشد که همیشه در زندگی خود با شکست روبرو شده است. در این میان به او پیشنهاد بازی در نقش یک ابر قهرمان داده می‌شود، اما به زودی سدریک در حین فیلمبرداری تصادف کرده و به کما می‌رود. زمانی که او بدون هیچ خاطره‌ای از خواب بیدار می‌شود، هنوز لباس ابر قهرمانی خود را به تن دارد و متقاعد می‌شود که به عنوان یک قهرمان باید ماموریتی را انجام دهد و…

کرک، یک مرد معمولی که در یک کار بن بست گیر افتاده است، نمی تواند شانس خود را باور کند وقتی زنی زیبا و موفق به نام مولی عاشق او می شود. بدون کمک دوستان، اقوام و دوست دختر سابق خود، کرک باید بفهمد که چگونه این رابطه نامحتمل را به نتیجه برساند، زیرا مولی بسیار سطح بالاتر از اوست...

داستان یک دبیر علوم که زندگی‌اش پس از دیدار دوباره عشق اول زندگی‌اش تغییر می‌کند. او در ادامه به یکی از دانش‌آموزان‌اش به‌عنوان فرزند حقیقی‌اش شک می‌کند، اما...

این فیلم داستان یک روزنامه نگار است که به دستور سر دبیر روزنامه ای که در آن فعالیت میکند به دبیرستان قدیمی اش میرود...

رن مک کارمک پسر جوانی است که برای زندگی با خانواده ی عمویش، به شهری کوچک به نام بامونت (در ایالت تنسی) آمده. رن هنگام ورود به این شهر کوچک متوجه می شود که رقصیدن و گوش دادن موسیقی با صدای بلند در این شهر ممنوع است. این قانونی است که کشیشی به نام مور آن را وضع کرده و کسی هم توانایی مقابله با آن را ندارد. اما رن تصمیم می گیرد تا یکبار برای همیشه این قانون عجیب را از بین ببرد و همه شهر را به رقص درآورد...

این فیلم به دست انداختن فیلم های آمریکایی که در مورد سیاه پوستان ساخته شده است می پردازد. «آشتری» بعد از مدت ها به محله ای که کودکی اش را در آن گذرانده باز می گردد و خانواده و دوستانش را ملاقات می کند. بزودی اتفاقات احمقانه ای برای او رخ می دهد...

داستان یک بهیار آمبولانس که به قدری از شغل خود خسته شده، که تصمیم به استعفا می‌گیرد. اما او باید آخرین شیفت بیست و چهار ساعته خود را بگذراند و به جایگزین خود آموزش دهد.

ماجرای دو مرد احمق که برای گذراندن وقت خود به تفریحگاه ها و رقـاصخانه های شبانه می روند تا بتوانند شب و روزشان را بنحوی سپری کنند. آن ها تصمیم دارند در معروف ترین باشگاه شبانه شهر، یعنی راکسبری،‌ عضو شوند...