داستان این فیلم در مورد نویسنده ای است که در اوج شهرت و محبوبیت قرار دارد اما روزی متوجه می شود که باید بهای سرقت ادبی که قبلا مرتکب شده را بپردازد و...

تارزان که به زندگی در شهر لندن عادت کرده است، باری دیگر به خانه اصلی اش در جنگل فرا خوانده می شود تا در مورد فعالیت هایی که در یک محل اردوی یک معدن صورت می گیرد، تحقیق کند.

«تام» که اعتقاد داشت تا آخر عمر خود، خوشبخت نخواهد شد، با دختری به‌نام «سامر» آشنا می‌شود. این دو کارمند شرکتی هستند که برای مناسبت‌های مختلف، کارت طراحی می‌کند و همین آشنایی ساده در محل کار، هر دوی آنها را متحول می‌کند.

داستان یک راهبه قرن هفدهم در ایتالیا که از دیدگاه های مذهبی و وابسته به عشق شهوانی رنج می برد. او از فردی کمک می گیرد اما رفته رفته رابطه این دو زن به یک رابطه ی عاشقانه تبدیل می شود...

فیلم داستان دو غریبه را دنبال می‌کند که هواپیمای آنها در حادثه‌ای دلخراش سقوط کرده و این دو می‌بایست با یکدیگر همراه شوند تا از خطرات این کوهستان دورافتاده و پوشیده از برف جان سالم به در ببرند. اما…

داستان یک دختر لس آنجلسی که در عشق بدشانس می باشد. او در یک برنامه دوستیابی عاشق یک پسر می شود و تصمیم می گیرد او را برای تعطیلات غافلگیر کند، اما متوجه می شود که او ...

تامی، به عنوان دانشمندی در عصر مُدرن، با یاس و نااُمیدی تلاش می‌کند تا راهی برای نجات جان همسرش که مبتلا به سرطان است، پیدا کند.

فیلم تعطیلات در مورد یک روزنامه‌نگار به نام آیریس (با بازی کیت وینسلت) و یک سازنده فیلم به نام آماندا (با بازی کامرون دیاز) است که هر کدام در روابط عاشقانه خود دچار مشکلات فراوانی هستند. اما زمانی که آن‌ها به صورت اتفاقی و از طریق یک وبسایت تبادل خانه با یکدیگر آشنا میشوند؛ تصمیم میگیرند تا خانه‌هایشان را با یکدیگر تعویض کرده و همین موضوع باعث میشود زندگی آن‌ها کاملا تغییر کند تا اینکه…

دزنی به همراه دخترش مغازه شکلات فروشی جالبی را در یک دهکده فرانسوی بسیار سنتی افتتاح می کنند. افکار و روش زندگی این زن مخالف با ارزش های رایج و مرسوم در زندگی مردم این دهکده است.نفوذ و محبوبیت صاحب شکلات فروش ( با بازی جولیت بینش) در بین مردم باعث بروز تضادهای جالبی می شود و این تضادها نهایتا باعث دشمنی عمیق شهردار پرنفوذ دهکده با شکلات فروش می شود.هر چند همین لرد خشک و متحجر نهایتا چاره ای جز تسلیم ندارد....

پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود. حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان…