یک استاد جرم شناسی تلاش می کند تا پنج قتل کاملاً نامرتبط را که تنها پیوند آنها نقل قول هایی از فیثاغورس است را حل کند.

مارینا یک دختر بیست و سه ساله است که در یک شهر صنعتی کسل کننده گیر کرده. او باید با مرگ قریب الوقوع پدرش و همچنین تنفر و بیزاری اش نسبت به سایر انسان ها دست و پنجه نرم کند...

اودیسئوس بالأخره پس از بیست سال به خانه و شهر ایتاکا بازمی‌گردد و متوجه می‌شود سودجویانی که به دنبال تاج و تخت هستند، همسر و پسرش را به اسارت گرفته‌اند. حالا او باید دوباره قدرت خود را به دست آورد تا خانواده‌اش را نجات دهد.

در روز تولد، آنجلیکا 11 ساله با لبخند به روی صورتش از بالکن می پرد. تحقیقات برای یافتن دلیل خودکشی این دختر شروع می شود، اما خانواده اش اصرار بر تصادفی بودن این قضیه دارند...

فیلم داستان دو کودک است که به دنبال پدر خود که قرار بود در آلمان زندگی کند می گردند.علاقه شدید آن دو به این پدر آنها را به مرزهای بین کودکی و نوجوانی می برد...

داستان مردی که سعی دارد از مسیر مقدر شده‌اش خارج شود و کنترل زندگی‌اش را به دست بگیرد، مأمور پلیسی که رفتار همسرش برایش عجیب شده است و زنی که به دنبال شخصی با قدرت‌های ماوراء الطبیعی می‌باشد.

داستان در اسلو و تابستانی گرم اتفاق می‌افتد، زمانی که مردگان ناگهان زنده می‌شوند و سه خانواده پس از مواجه شدن با عزیزان از دست رفته‌شان، کاملاً دگرگون می‌شوند. سؤال اینجاست: آن‌ها چه کسانی هستند و چه می‌خواهند؟

گروهی از بازیگران شرکتی را تأسیس می‌کنند که در آن نقش افراد تازه درگذشته را بازی می‌کنند تا به مشتریان‌شان کمک کنند دوران سوگواری را پشت سر بگذارند...

داستان یک مأمور سابق سیا که وقتی سازمان توسط یک باج‌گیر تهدید می‌شود، دوباره به شغل قبلی خود برمی‌گردد.

گرگا پیتیتس و زاریه که هر دو هشتاد و اندی ساله‌اند بیست و پنج سال است که یکدیگر را ندیده‌اند با این حال هنوز با هم دوستی دارند. پسر زاریه، ماتکو، سراغ گرگا می‌رود تا ...