دانا میلگروم بعد از جان سالم به در بردن از یک حادثه‌ی وحشتناک ، زمانی که در بیمارستان بستری است ، با یک روح خشن روبرو می‌شود و باید تلاش کند تا از دست اون جان سالم به در ببرد. اما…

دختری به نام ایو با پسری جذاب در بار آشنا می‌شود. وی پس از گذشته مدتی متوجه مشکلات روانی بسیار شدید این پسر می‌گردد. اتفاقات ناگواری برای ایو رخ می‌دهد و او تصمیم می‌گیرد که به مبارزه...

این فیلم داستان مادری جوان به نام ساندرا را دنبال می کند که از شوهر ظالمش فرار می کند و با یک سیستم خراب خانه سازی مبارزه می کند. او قصد دارد خانه ی خود را بسازد و در این راه زندگی خود را بازسازی می کند و خودش را دوباره کشف می کند و...

« شان تورنتن » ( وین ) مشت‏زن امریكایى ایرلندى تبار به دهكده ‏ى زادگاهش در ایرلند باز مى‏ گردد تا گذشته‏ اش را ( مرگ رقیبش بر اثر ضربات او ، در یك مسابقه ) فراموش كند . او خیلى زود با « مرى كیت » ( اوهارا ) ازدواج مى‏ كند ، اما طبق سنت ، ازدواج این دختر تا پیش از دریافت جهیزیه‏ اش كه برادرش ( مك لاگلن ) از دادن آن امتناع مى‏ كند رسمیت نمى‏ یابد ...

داستان سریال درباره فردی است به نام رگنار لاثبروک که با پادشاه آن دوران وایکینگ ها به مخالفت برمیخیزد و دوست دارد این بار به جای نبرد با شرقی های منطقه خود، حمله به سمت غرب را در دستور کار خود قرار بدهند. رگنار با مخالفت با پادشاه خود، کار را به جلو میبرد تا راه را برای نبرد با غربی ها هموار کند و حتی خود را در مقام پادشاهی ببیند…

دو وکیل طلاق نیویورکی که اغلب با هم در رقابت هستند در نهایت با هم رابطه دوستانه برقرار می کنند. آنها با هم ازدواج می کنند اما آیا می توانند از مشکلاتی که بقیه مردم با آنها روبرو هستند دوری کنند؟

داستان دختری به نام رابین را روایت می‌کند که به همراه پدرش به ایرلند سفر کرده‌اند تا آخرین گله‌ی گرگ‌های این کشور را شکار کنند، در راستای این سفر و بعد از اینکه رابین یک دختر محلی را نجات می‌دهد، طی اتفاقاتی به یکی از موجوداتی که قصد شکارش را داشتند، یعنی گرگ تبدیل می‌شود.

زندگی نامه جین آستین پیش از شهرت و روابط عاشقانه‌اش با یک مرد ایرلندی که احتمالا منبع الهام بخش خلق رمان‌های مشهور او می باشد.

این فیلم داستان یک دوچرخه سوار را دنبال می کند که پس از کنار گذاشته شدن از تیم، به دلیل خطای دوپینگ دوباره به کار خود ادامه می دهد...

دختری به نام جوی به همراه پسرش(جک) در اتاقی زندانی شده است. این اتاق یک نورگیر در سقف و یک در، مجهز به سیستم امنیتی دارد که رمز آنرا، مردی به نام نیک می‌داند. جوی که نزدیک 7 سال در این اتاق زندگی می‌کند، به دنبال راهی است تا همراه پسرش از آنجا فرار کند.