جمهوری سن مگنولیا با همسایه خود یعنی امپراتوری جیاد در جنگ است. هر دو ارتش از پهپادهای بدون سرنشین برای جلوگیری از تلفات استفاده می‌کنند. داستان درباره شخصی به‌نام لنا است که فرماندهی جوخه‌ای از پهپادها به‌نام 86 را بر عهده دارد.
داستان را در قلب آمریکا نقل می کند جایی که خانواده ای بیگانه سعی دارند تا خود را در میان مردم آن منطقه جا بیاندازند. این خانواده چهار نفره عقاید متفاوتی دارند که برخی انسان ها و کره آنها را جای مزخرفی برای زندگی می دانند و عده دیگر معتقدند این سیاره جای مناسبی برای زندگی بوده و انسان ها افراد خوبی هستند.
دو شاهزاده با اِلف آدمکشی که برای به قتل رساندنشان فرستاده‌اند پیوندی عجیب و باورنکردنی برقرار می‌کنند و عازم سفر می‌شوند تا صلح را به سرزمینشان بازگردانند.
بعد از یک جنگ بزرگ، یک سرباز سابق به‌نام وایولت اورگاردن در دفتر نویسندگی شغلی گیر می‌آورد که باید نامه‌هایی بنویسد تا مردم با یکدیگر بتوانند ارتباط برقرار کنند.
داستان سرنشینان یک کشتی که پس از حادثه در یک جزیره اسرار آمیز گیر افتاده‌اند و در تلاش‌اند تا از آنجا فرار کنند. جزیره‌ای که خانه‌ی هیولاهای ماقبل تاریخی مانند آقای کنگ است.
گروهی از زندانیان و زندان‌بان‌هایشان به جزیره‌ای مرموز فرستاده می‌شوند تا آنجا را بررسی کنند اما آنجا گیر می‌افتند و حالا باید برای نجات یافتن و زنده ماندن از دست ساکنان هیولایی آن جزیره به‌هم اعتماد کنند.
