دانلود فیلم Martyrs 2008

نقد سکانس آخر فیلم این فیلما واقعا دارن ژانر وحشت رو خراب میکنن اسم ژانر این فیلما زباله هست لایق یک بار دیدن هم نیستن چرت .چون من میدونم کارگردانان مریض این فیلم چه اهدافی دارن کارگردان مریض خیر سرش پایان باز گذاشته من آخرشو برای دوستانی که اشتباه کردن و دیدن میبندم تموم بشه بره جاهای زیادیم نقدها و نظرات رو خوندم ولی هیچ کس حتی نزدیک این پیام منو نداده بود دلیلش اینه مردم درک مناسبی از روانشناسی افراد و ادیان ندارن خب بگذریم بریم بگم چی شد. آخرش آنا مرگ رو پذیرفت خیلی قبل تر از اینکه اون کارو باهاش بکنن گفت هرکاریم بکنه جنگیدن فایده نداره آنا با تجربه ی یک عمر دوستش لوسی زندگی کرده بود برای همین قشنگ تو قتل شکنجه گرها کمک لوسی میکرد چون یه عمری با دردهای لوسی زندگی کرده بود مگرنه یه آدم نرمال اینقدر بیخیال به دوستش تو قتل کمک میکنه و وسطش فقط دو قطره اشک میریزه؟!آنا دید کسایی که مقاومت کردن بیشتر زجر کشیدن و مقاومت دیگه فایده ای نداره به خصوص بعد از دیدن تلاش های لوسی برای خودکشی و توهم زدن و نجات دادن اون زن تو زیرزمین و تلاش برای خودکشی کردنش و قطع کردن دستش و روانی شدنش و حتی اینکه با سازمانی طرفه که هفده سال داره این جنایت رو میکنه و تنها خطاشون لوسی بوده که اونم در نهایت به چشم دید بهش چی میگذره واینام فقط دنبال یک جوابن که دنیای پس از مرگ هست یا نیست و صد در صد اینا تاحالا جواب نگرفتن که دست از این جنایت برنمیدارن پس مقاومت منم بیهودس .آنا دلیلی برای زندگی نداشت عمرشو پای دوستی گذاشت که دیگه نیست خانواده ای نداشت مادری که مدت هاست ندیده اش و…پس آدمی تنهاست.و پیش خودش گفت یحتمل یک درصد من با مقاومت کردن شانس بیارم فرار کنم با توهمات و اون اثر روانی که روم گذاشتن چی کنم مگه یادم میره؟انرژِیش رو جمع کرد برای آخر کار برای همینم تنها کسی بود که به گفته ی اون پیرمرد از بین چهارنفر اون دنیا رو مثلا دید و برگشت آنا هیچ چیزی ندید! آنایی که خودش رو محکوم به پوچی و مرگ میدید نمیخواست بی دلیل و معنی از این دنیا بره چون ببینید وقتی یکی همچین جنایاتی در حق تون مرتکب بشه نمیاین بهش خوبی کنید و جوابی که میخواد بهش بدین چرا باید اینکارو بکنید؟دیگه چه چیزی برای از دست دادن دارید؟؟آنا خیلی قبل تر از اینا فهمید قرار نیست زنده از اونجا بیرون بیاد همون موقع نقشه اش رو کشید و خودشو به عنوان مرده پذیرفت پیرزنه که رییس فرقه بود و اطرافیانش ایمان پندار بودن تنها ترسی که داشتن مرگ و ابهام در مورد دنیای پس از اون بود ترس از شکنجه کردن و کشتن هم نوع خودشونم حتی نداشتن با اینکه خودشون خیلی جان عزیز بودن از طبقه سرمایه دار بودن اگه میتونستن میخواستن هزارسال عمر کنن چون اعتقادی به اون دنیا نداشتن برای همین میگم ایمان پندار بودن ایمان واقعی نداشتن در حرف میگفتن با ایمانیم اما با کلی شبهه و ابهام اما به خاطر حرص دنیا و ترس بعد از مرگ میل به جاودانگی داشتن و وقتی میدونستن جاودانگی ممکن نیست برای فهمیدن برای وجود اون دنیا دست به این جنایات زدن شک و تردید از چیزی بزرگ ترین ترس برای افراد هست الان شما شک داشته باشی شخصی چاقو یا اسلحه ی گرم داره به خاطر اون شک اصلا باهاش درگیر نمیشی اگه کشوری شک داشته باشه دشمنش بمب اتم داشته باشه براساس اون ابهام بهش حمله نمیکنه این طبقه سرمایه دار هم دقت کنید همگی پیر یا میانسال بودن اکثرا میدونستن دیگه چیزی به پایان عمر نمونده و از دوران خوب جوانی گذر کردن دلیل اینکه خودکشی نمیکردن چون ابهام داشتن اگه دنیای پس از مرگی نیست چاره ای نیست باقی عمرمون هم از دست ندیم لااقل و اگه دنیایی هست پس دیگه دلیلی برای حضور تو این دنیا نیست وقتی اینقدر حریص برای دنیا باشی صد در صد برای عمر بیشتر هم حریص هستی و کسی اینقدر حریص باشه حتی اگه بهش بگی دنیای پس از مرگی نیست چون تمام وجودش برپایه ی جاودانگیه قبول نمیکنه برای همین این ها هفده سال آزمایش و شکنجه کردن جواب نگرفتن و این یعنی شکست و جواب منفی ولی بازم ادامه دادن چون نمیخواستن قبول کنن برای همین هفده سال شکست رو نادیده گرفتن و بسنده کردن به سه چهار مورد افراد کشته شده که برحسب اتفاق حالا نگاه شون به بالا بوده چون اساس و تمام اون عقیده رو براین اساس ساخته بودن اتفاقا همین فرقه کفارترین افراد نسبت به خدا و دینش بودن اون دنیا هم برای عمر بیشتر و منافع شون میخواستن اون سکانس هم آنایی که اینو فهمیده بود تحمل کرد و چیزی که میخواست رو بهشون داد و از این طریق انتقام خودش و لوسی رو گرفت پیرزنه هم چون خیالش راحت شد خودکشی کرد سوالی که پیش میاد اینه چرا خب نرفت به بقیه نگفت که اونام خودکشی کنن؟؟وقتی اصالت سرمایه داری مطرح باشه شما به هیچ کس جز خودت کوچیک ترین اهمیتی نمیدی و براساس منافع میزان روابط و دوستیت رو باهاشون تعیین میکنی همه ی اون افراد به خاطر نیازشون به هم دورهم جمع شده بودن پیرزنه اصلا اهمیتی نمیداد بقیه فرقه بدونن چیزی که شنیده چیه چون جهان شون با سرمایه داری و رقابت ساخته شد خودشو کشت بدون هیچ توضیحی به بقیه تا زودتر از بقیه به اون به اصطلاح بهشت برسه هدف افراد اون سازمان از ابتدا پوچ و براساس منیت و خودخواهی بود پیش خودش گفت بقیه به جهنم خودمم که مهمم و دیگه نیازی بهشون ندارم از کجا میفهمیم؟تو یه سکانس دیگم بهش اشاره شد افراد سازمان وقتی رسیدن اینقدر برای همکاراشون وقت نگذاشتن که یه قبر جداگانه براشون بکنن یا با احترام دفن شون کنن تو همون گور دسته جمعی همراه با اونی که شکنجه اش میکردن دفن شدند چون اصلا تو این تفکر فقط من معنا پیدا میکنه نه تو!فقط خودتی که مهمی حتی اگه همکارتم باشه ارزش وقت گذاری و یه مراسم دفن محترمانه نداره.تاکید بیشتری که میگم ایمان پندار بودن بازم همینجاست همکاران خودشون که کشته شدن مگه همگی معتقد به یه باور و مذهب نبودن چرا متناسب با اون آیین همکاران شون رو دفن نکردن؟گور دسته جمعی!به اینا دقت کنید نمیدونم چرا کسی اینارو تو نقدش اشاره ای نکرد!حتی برداشتت از دین برحسب منافع و دم پیری به خاطر ترس از مرگ هست اصلا اینا نه دینی داشتن نه به خدا باور داشتن.چرا از بین خودشون برای شکنجه انتخاب نمیکردن؟چون طبقه ی حاکم باید هر دو دنیا رو داشته باشن و براشون تعریف شده طبقه ی برده به خاطر سعادت ما شکنجه میشن این کل مفهوم لیبرالیسم هست یه سوال در باور مسیحیت مگه خودکشی نهی شده نیست؟مگه گفته نشده از گناهان بزرگه؟اینم دلیل دیگه از بی ایمانی شون چون اینا اصلا شناختی از اون دین و خدایی که بهش پایبندن نداشتن برای همینم بدون کوچیک ترین ترس و فطرتی شکنجه و جنایت میکردن.دیدم بعضی جاها گفتن آنا بهش گفته دنیای پس از مرگی نیست خودکشی کرده به پوچی رسیده!دوستان این باور غلط و خیلی ساده هستا کسی که تمام زندگیش برای این دنیا تعریف بشه اصلا خودکشی نمیکنه خب اگه این بود هفده سال شکست یعنی نه دنیای دیگه ای درکار نیست باید خیلی زودتر خودکشی میکرد! این فیلم صد در صد هدف دار هست چون ببینید ما همه مون از اتاق های قرمز خبر داریم میدونیم چه اتفاقاتی توش میفته دیگه تو همه جا مثل فضای مجازی و..پره نیازی نیست با این جزئیات دقیق گفته بشه هدف پس چیه؟ بله شاید در مضامین فیلم از خودی هم بکوبن مثل مفاهیم لیبرالیسم ولی همش بازیه رسانه هست چون تو قدرتی برای مقابله با تفکر لیبرالیسم نداری تازه اینقدر رنگ و لعاب داره عاشقشم میشی کی از پول زیاد بدش میاد؟رویای ثروت رو بهت میفروشن تو هم تلاش میکنی بهش برسی و نمیرسی و عمرتو از دست میدی.پس این مفهوم فیلم بی اثره اما اونی که اثرگذاره روان تو هست پیش تو قبحش شکسته قسی القلب شدی فردا روزی این اتفاقات بیفته طرفدار ظالمی تا مظلوم